آقای استاندار،آقای فرماندار،آقای دادستان،آقای ...... آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟

ساخت وبلاگ

ای شهیدان ! ما بعد از شما چه کردیم ؟!

 

هیچ ٬ شما را فراموش کردیم ٬ لباس های خاکیتان را در میدان های مین و لابه لای سیم خاردارها رها کردیم ٬ خاطرات شما را با سر بندهایتان از یاد بردیم رمز حمله را فراموش کردیم . عهدمان را با ولی شکستیم و دعای عهد را فراموش کردیم ٬زمان ندبه و سمات را گم کردیم و شفع و وتر و صبح مان قضا شد.


 شربت های شهادت را بر روی زمین ریختیم و به عطش شهادت در راه خداخندیدیم . بر تصاویر نورانیتان روی دیوار شهرمان رنگ غفلت پاشیدیم و پوستر تبلیغاتی نصب کردیم و دل به این دنیای تاریک بستیمجانباز را با زخم زبان تحویل گرفتیم و تاول شیمیایی را از یاد بردیم و غیرت ها را به بهایی اندک به نامردان و نا اهلان فروختیم ........عشق را به بازی گرفتیم و از خونهایتان به راحتی گذشتیم و چه بی شرمانه گذشتیم ............راستی تاوان و غرامت این همه گناه و فراموشی را چگونه باید بپردازیم ؟؟!!چگونه در چشمان حضرت روح الله (ره) و نائب بر حقشان امام خامنه ای  نگاه کنیم ؟؟!!چگونه به پیر جماران بگوییم که ما از انقلاب به درستی محافظت نکردیم ؟؟!!با این همه بی عهدی چگونه شهدا از ما راضی باشند در حالی که ما خون و راه آن بزرگواران را پایمال کردیم؟؟!!هیچ با خود فکر کرده ای که باید جواب حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) را بدهیم ؟آیا ما پاسدار خوبی برای خون یاران امام حسین (ع) بودیم ؟؟!!آیا همان گونه که مادرمان حضرت زهرا (س) از ولایت دفاع کرد ما هم دفاع کردیم ؟؟!!راستی علی در زمان ما یاور دارد یا که ......... 

خدا نکند مکر بنی ساعده تکرار شود

  و علی در قفس خانه گرفتار شود

دست نوشته ای از شهید احمدرضا احمدی، رتبه اول کنکور پزشکی سال 64 ، ساعتی قبل از شهادت

چه کسی می داند جنگ چیست؟ 


چه کسی می داند فرودیک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟

چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر

جا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ 

جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟

به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟

کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ

را ببیند و اخبار آن را بشنود.

از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟

آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان

را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.

کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟ 

چه کسی در هویزه جنگیده؟

کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟

چه کسی است که معنی این جمله رادرک کند:

نبرد تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟ 

چگونه سر 120دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های

تانک له می شود؟

آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟ 

گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری

شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را

سوراخ کرده وگذر می کند، حالا معلوم نمایید سرکجا افتاده است؟ 

کدام گریبان پاره می شود؟

کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟

و کدام کدام .............؟

توانستید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید:

هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری 

سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت درجاده 

مهران – دهلران حرکت می نماید،

مورد اصابت موشک قرار می دهد،

اگراز مقاومت هوا صرف نظر شود.

معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟ 

چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟

چگونه باید آنها را غسل داد؟

چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟ 

چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم.

چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در 

انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟

کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟ 

به چه اميد نفس مي كشي؟ كيف و كلاسورت را از چه پر مي كني؟

از خيال، از كتاب ، از لقب شاخ دكتر يا از آدامسي كه هر روز

مادرت دركيفت مي گذارد؟

كدام اضطراب جانت را مي خورد؟

دير رسيدن به اتوبوس، دير رسيدن سر كلاس، نمره گرفتن؟

دلت را به چيز بسته اي؟ به مدرك، به ماشين،

به قبول شدن در حوزه فوق دكترا؟ ؟

صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر كشيدن، پرستو شدن

آي پسرك دانشجو، به تو چه مربوط است كه خانواده اي در 

همسايگي تو داغدار شده است؟جواني به خاك افتاده است؟

آي دخترك دانشجو، به تو چه مربوط است كه دختران سوسنگرد 

را به اشك نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور كردند؟

هيچ مي دانستي؟ حتما نه! ...

هيچ آيا آنجا كه كارون و دجله و فرات بهم گره مي خورد، 

به دنبال آب گشته اي تا اندكي زبان خشكيده كودكي را تر كني

و آنگاه كه قطره اي نم يافتي؟

با اميدهاي فراوان به بالين آن كودك رفتي تا سيرابش كني؟ 

اما ديدي كه كودك ديگر آب نمي خورد!!

اما تو اگر قاسم نيستي، اگر علي اكبر نيستي،

اگر جعفر و عبدالله نيستي،

لااقل حرمله مباش!

كه خدا هديه حسين را پذيرفت و خون علي اكبر و علي اصغر را به

زمين پس نداد.

من نمي دانم كه فرداي قيامت اين خون با حرمله چه خواهد كرد....

پس بيايد حرمله مباشيم......

و حالا خاطره ای که بی ربط با موضوع بالا نیست رو براتون نقل میکنم 

 چهار روز مانده به عملیات کربلای4 درمحور خرمشهر مستقر بودیم همه چیز خبر از  یک عملیات قریب الوقوع میداد سنگر اجتماعیمون ساختمانی بود که حدودا 100متر از خط مقدم فاصله داشت عصربود با چند تا از بچه ها دم درساختمان وایساده بودیم 2 نفر از سبزپوشان مقدس سپاه سوار بر موتورسیکلت به طرف خط  مقدم درحرکت بودن که یهو یه گلوله خمپاره به احتمال زیاد از نوع 81 م م   درست به وسط موتور سیکلت اصابت کرد موتورسیکلت با راکبهاش تکه پاره و به هوا پرتاب شد بعد از اینکه گردو غبار و دود حاصل از انفجار فرو نشست به طرف محل انفجار دویدیم .خدایا چه صحنه وحشتناکی جلو چشمانمون بود.پیکر پاره پاره شده دو رزمنده دلاور جلو چشمانمون حال هر بیننده ای رو منقلب میکرد.با تعاون لشکر که مسئولیت جمع اوری شهداء رو به عهده داشتند تماس گرفتیم بعد از چند دقیقه 2نفر از بچه های تعاون به محل رسیدند به کمک انها تکه های اجساد ان دو  شهید بزرگوار رو جمع کردیم.حالا بچه ها مترصد بودند که چگونه اجساد مطهر رو شناسایی کنیم که کدام قطعه مربوط به کدام شهید است بالاخره به این نتیجه رسیدیم که تکه پاره های جمع اوری شده رو به دو قسمت تقسیم کنیم و هر قسمت رو با نام یکی از شهدا به شهرشون بفرستیم که در اخر سهم هرکدام از اون شهداء  حدود 4الی5 کیلو از جسم خاکیشون  بود که جمع اوری شد و جهت تشییع به شهرمحل اعزامشون فرستاده شد.سه روز  از اون ماجرا گذشته بود که یکی از بچه ها صدامون کرد و ما رو به محل انفجار 3 روز پیش برد در کمال حیرت دیدیم که نصف سر و جمجمه یکه از شهداء بر اثر انفجار شدید به بالا پرتاب شده بود و در لابه لای شاخه های درختی که مختص منطقه جنوب هست و پر از خارهای تیز هست گیر کرده به هر زحمت بود ان قطعه رو هم پایین اوردیم و در همون محل به نیابت هر دو شهید به خاک سپردیم.

دانلود...
ما را در سایت دانلود دنبال می کنید

برچسب : آقای استاندار,آقای فرماندار,آقای دادستان,آیا می توانید, این مسئله ,را حل کنید؟, نویسنده : بهمن khoondel بازدید : 504 تاريخ : يکشنبه 21 مهر 1392 ساعت: 2:18