قتل های زنجیره ای؛ آتشی بر خرمن آرامش کشور i

ساخت وبلاگ

تاریخ، بالاخص تاریخ معاصر و رخدادها و وقایع روی داده در آن از موضوعاتی است که دانستن حداقلی از آن بر همگان ضروری و لازم است. در بخش نخست «برگی از تاریخ» در خصوص پروژه «قتل‌ های زنجیره ای» به صورت اجمالی و البته مستند پرداخته می شود و انشاالله در بخش های بعد موضوعات دیگری مورد بحث قرار خواهد گرفت. قتل های زنجیره ای به دلیل وسعت ، گستردگی و پیچیدگی با وجود سعی نگارنده بر تلخیص آن، ناچارا دو قسمت را به خود اختصاص می دهد که قسمت نخست آن را در ادامه می توانید مورد مطالعه قرار دهید:

مصادف با آذرماه 1377 قتل‌هایی متوالی، مشکوک و تأسف‌برانگیز بار دیگر کشور را ناگزیر وارد بحرانی جدید و دچار بلوا و آشوب‌های مقطعی نمود؛ آتش «قتل‌های زنجیره‌ای» با مدد برخی اشخاص و احزاب و یاری جراید و نشریات متعلق به جناحی خاص، خرمن آرامش حاکم بر کشور را به سرعت تبدیل به خاکستر کرد؛ آتشی که تا مدت‌های مدید در زیر خاکستر باقی ماند تا جناحی که در آن زمان قدرت را در دست داشت در زمان‌های مقتضی وموردنیاز، آن را جهت رسیدن به مقاصد خویش به کار گیرد. پس از وقوع این حوادث، اشخاص،جریان‌ها و جناح‌های مختلف که غالبا طیف حامیان دولت را تشکیل می‌دادند در پروژه‌ای از پیش برنامه‌ریزی شده و هماهنگ این قتل‌ها را به افراد و جریان‌های مورد نظر خویش منتسب و بعضا مربوط می‌دانستند که البته مشخص شدن متهمان و مجرمان وعوامل این قتل‌ها در آینده، عقب نشینی نسبی این افراد از ادعاهای خود را سبب شد.

محمد نیازی؛رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح در زمان قتلهای زنجیره ایعلوی تبار؛ از تئوریسین های حزب مشارکت

یکی از اهداف رسانه‌ها و بلندگوهای تبلیغاتی این طیف سیاسی، برخی علما و روحانیون مخالف و منتقد دولت و وفاداران به انقلاب و خط اصیل و حقیقی امام و ولایت بوده‌است. عزت‌الله سحابی رهبر ملی- مذهبی‌ها در اولین اظهار نظر، انتساب قتل‌ها به جناحی خاص را غیرقابل انکار دانست و گفت:« نظریه‌پردازها، مبلغ‌ها،مجوز شرعی صادرکن‌ها و فتوابده‌ها، همه در این جناح مقابل قرار دارند.» در همین راستا اکبر گنجی، این‌چنین روحانیون انقلابی را آماج حمله قرار می‌دهد:« یکی از پرسش‌ها این است که حکم شرعی این جنایات توسط چه کسانی صادر شده؟» این گونه اظهارات مشابه که سعی در مخدوش کردن وجهه برخی علما و انتساب قتلها به افراد مذهبی و حزب‌اللهی و انقلابی داشت در حالی بود که نیازی، رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح وقت، طی مصاحبه‌ای قاطعانه اعلام کرد که تاکنون هیچ‌یک از متهمان ادعا نکرده‌اند که برای ارتکاب این ‌قتل‌ها مجوز و حکم شرعی داشته‌اند.1البته اظهارات واضح نیازی پایان‌بخش این‌گونه ادعاها نبود و حتی در بیش از یک سال پس از این واقعه و در جریان ترور سعید حجاریان، این پروژه دقیقا به همین شکل از سوی همین رسانه‌ها به اجرا درمی‌آید. نکته بسیار جالب در این خصوص آن است که علوی‌تبار، از تئوریسین‌های حزب مشارکت در رابطه با اتهام‌زنی قتل‌ها اذعان می‌کند:« ما برای بخش عمده‌ای از این ادعاهایی که در مطبوعات نوشته می‌شود، سند دادگاه‌پسند نداریم و قبول داریم که درست است، ما در هیچ دادگاهی قادر به اثبات این مطلب نیستیم ... ما در واقع به عنوان یک اهرم فشار از آنها استفاده می‌کنیم و الا این تحلیلی است و یا براساس اطلاعات شفاهی است و این حربه‌ای است که اگر از ما گرفته شود و یا بر دادگاه کشیده شود، دیگر قادر به اثباتش نیستیم.»2

اکبر گنجی و عمادالدین باقی دو فردی بودند که در این زمان اجرای سناریوی «مقتول سازی» را برعهده داشتند. باقی در مورخه 30/10/1377 در مقاله‌ای به قلم خود در روزنامه خرداد از هجده نفر در کنار فروهر و همسرش، مختاری و پوینده به عنوان مقتولین پرونده نام برد البته رؤیاپردازی گنجی موجب آن شد که وی در روزنامه آفتاب امروز، ارگان حزب مشارکت، این رقم را تا 120 نفر افزایش دهد؛ طبق روال گذشته گنجی نه نامی از مقتولین و نه سندی برای اثبات ادعای خویش ذکر نمود. در کل هر فعال سیاسی که در آن سالها سکته کرده و یا در اثر تصادف جان باخته بود طبق این سناریو بایستی به فهرست قتل‌های زنجیره ای افزوده می‌شد.این مقتول‌سازی‌ها بیش از هرچیز ذهن را به چندین سال بعد و در جریان حوادث و آشوب‌های پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری سوق می‌دهد؛ در آن زمان سایت نوروز تعداد کشته‌شدگان جنبش سبز را 72 تن عنوان می‌کند، این درحالی است که فارغ از نام افرادی که در این لیست بلند به چشم می‌خورد کمیته بررسی حوادث پس از انتخابات که از سوی نمایندگان مجلس به تشکیل رسیده‌بود پس از تحقیق و بررسی و مشاهدات دقیق، تعداد کل کشته شدگان این حوادث را 36 نفر اعلام می‌کند. که در این میان سه نفر مجهول‌الهویه و سه نفر کشته شدگان مجموعه کهریزک می‌باشند البته باید در نظر داشت کشته شدگانی از بین مردم عادی و نیروهای بسیجی نیز در این بین وجود داشته‌اند.

اکبر گنجیعمادالدین باقی؛ سردبیر یکی از نشریات زنجیره ای

سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت، جهت پیگیری این جریانات و رسیدگی به پرونده قتل‌ها گروهی سه نفره متشکل از علی ربیعی (مشاور امنیت آقای خاتمی و وزیر کار دولت فعلی)، علی یونسی (رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح که البته چندی بعد پس از زیر فشار گذاشتن دری نجف آبادی توسط طیف سیاسی همسو با دولت و استعفای وی از وزارت اطلاعات، پست وزارت اطلاعات را به دست گرفت) و ناصر سرمدی پارسا (معاون وقت امنیت داخلی وزارت اطلاعات) را مأمور پیگیری این پرونده نمود. این کمیته نیز پس از این زمان دست به کار شد و در جریان تحقیقات خود در بیانیه‌ای در بیست و سوم دی‌ماه اعلام نمود که« به دنبال تحقیقات به نتیجه رسیده تاکنون 10 نفر بازداشت شده یا مورد بازجویی قرار گرفته‌اند.»3 در اواخر دی‌ماه بالاخره این پرونده به سازمان قضایی نیروهای مسلح تحویل داده شد اما به دلایلی این کمیته انحلال پیدا نکرد؛ شواهدی مانند انتخاب بازجویان سعید امامی و همسرش از سوی سعید حجاریان (که در ادامه به آن اشاره خواهد شد) نشان می‌دهد این کمیته تا مدت نامعلومی به کارش ادامه می‌داده است. نیازی، رئیس این سازمان، در اولین گفتگوی خود خبر داد که در این پرونده تنها به چهار فقره قتل مربوط به داریوش فروهر و همسرش (پروانه فروهر)، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده رسیدگی خواهد شد.

علی یونسی؛ یکی از اعضای کمیته سه نفره تشکیل شده توسط آقای خاتمیعلی ربیعی؛ یکی از اعضای کمیته سه نفره تشکیل شده توسط آقای خاتمی

نگاهی به افراد به قتل رسیده در جریان این حوادث اساسا طراحی قتل ها از سوی نظام را قویا منتفی می سازد و شاید بتوان به احتمالی قوی آن را حذف موانع پیش رو در جریان تجدید نظر طلبی به شیوه ی پیش گرفته شده و تصفیه ای درونی دانست. نخستین مانعی که بایستی از میان برداشته می‌شد یکی از مخالفین راهبرد استحاله نظام اسلامی با نرم‌افزار اصلاحات یعنی داریوش فروهر- سرکرده حزب پنج نفره ملت- بود. وی اساسا همراهی چندانی با اپوزیسیون داخلی نداشت و به علت تک‌روی‌ها و مخالفت‌های آشکار خود از دشمنان بی‌خطر نظام محسوب می‌شد. رهبر انقلاب در این خصوص نکات جالبی را مطرح فرموده‌اند:« این افرادی که کشته شدند، بعضی‌ها را ما از نزدیک می‌شناختیم، اینها کسانی نبودند که یک نظام، اگر بخواهد اهل این حرف‌ها باشد، سراغ اینها برود. اگر نظام جمهوری اسلامی اهل دشمن کشی است، دشمنان خود را می‌کشد، چرا سراغ فروهر و عیالش برود؟ مرحوم فروهر قبل از انقلاب دوست ما بود، اول انقلاب همکار ما بود، بعد از پدید آمدن این فتنه‌ها سال 60 دشمن ما شد؛ اما دشمن بی‌خطر و بی‌ضرر. بینی و بین الله، فروهر و همسرش- این دو مرحوم- دشمنان ما بودند، اما دشمنان بی‌ضرر و بی‌خطر، اینها ضرری نداشتند، نه به جایی وابسته بودند- که ما آن را می‌دانستیم- الان کسانی در داخل دارند فعالیت می‌کنند که یقینا به دستگاه‌های خارجی وابستگی دارند، اما دستگاه با اینها کاری ندارد، به سراغ کسی می‌رود که واقعا دشمنش بوده‌است و نه اقتداری داشتند، حزبی با عناصر خیلی معدودی داشتند که سالهای متمادی این حزب بود ... کسی از مردم که او را نمی‌شناخت، کسی با او آشنایی نداشت، کسی تحت نفوذ و تأثیر حرف‌های او نبود، ایشان معروفیتی در میان مردم نداشت، نفوذی نداشت، دشمن بی‌خطری بود، انصافا آدم نانجیبی هم نبود، البته ما دشمنانی داریم که انصافا نجیب نیستند، اما مرحوم فروهر و مخصوصا عیالش نه، آدم‌های نانجیبی نبودند، حالا شما فکر کنید کسی که مثل فروهر را می‌کشد، آیا این فرد می‌تواند دوست نظام باشد؟ می‌تواند برای نظام کار بکند؟! چنین چیزی معقول است؟! من این را باور نمی‌کنم. آشنایی من با مسائل سیاسی این بیست ساله و قبل از این در دوران انقلاب، آشنایی با اشخاص، آشنایی با جریانات سیاسی، آشنایی با توطئه‌های گوناگونی که از اطراف دنیا همیشه در جریانش بوده‌ایم، اجازه نمی‌دهد که من باور کنم که این کار عناصری است که این‌ها با نظام مسئله‌ای ندارند و نمی‌خواهند علیه نظام کار کنند.»4

از راست: پروانه اسکندری و همسرش داریوش فروهر، محمدجعفر پوینده و محمد مختاری؛ مقتولین پرونده قتلهای زنجیره ای

دیگر مقتولان پروژه قتل‌های زنجیره‌ای نیز از اعضای بریده، منفعل یا چپ‌گرای کانون نویسندگان بودند که در دور جدید فعالیت و مشارکت این کانون در عملیات استحاله جمهوری اسلامی، به علت مخالفت‌ها و مانع‌تراشی‌ها می‌بایست حذف می‌شدند« ...بعضی از این دو، سه نفر نویسنده‌ای هم که متاسفانه در این حادثه کشته شدند، اسمشان را بنده هم نشنیده بودم. الان بنده غالبا مجلات و کتاب‌ها و تازه‌های فرهنگ را می‌بینم. من آدمی نیستم که یک نویسنده و روشنفکر معروفی در کشور باشد و او را نشناسم. البته شاید مثلا در بعضی از محافل فرهنگی یا غیرفرهنگی خارجی، اینها را می‌شناختم، اما در داخل آن‌قدر معروف نبودند که بنده اسم اینها به گوشم خورده باشد. بعضی‌هایشان را هم که اسم‌هایشان را شنیده‌بودم، جزو روشنفکران درجه یک این کشور نبودند. افرادی که مردم این‌ها را نمی‌شناسند، مردم از کتاب‌ها و نوشته‌ها و آثار فکری این‌ها هیچ خبری ندارندو کسی از این‌ها حرفی نمی‌شنود، برد تبلیغی ندارند. آن دستی که به فکر می‌افتد بیاید این‌ها را تصفیه کند و به قتل برساند- یا در داخل خانه‌هاشان، یا در میان راه، یا در خیابان، یا در بیابان- مگر می‌تواند بیگانه نباشد و تابع یک نمایشنامه‌ی از پیش طراحی‌شده‌ای نباشد؟!»5 پس از وقوع قتل‌ها و حذف این موانع، گمانه تصفیه درونی با تغییراتی که در سطوح بالا و مدیریتی کانون نویسندگان به وجود آمد بیش از پیش به واقعیت نزدیک شد.

در بخش دوم این بازخوانی، به مباحثی بااهمیت و ضروری پرداخته خواهد شد که قطعا مطالعه آن به شما توصیه می گردد....


 

 پاورقی:

1- نیازی در اولین گفتگوی خود پس از تحویل پرونده قتلهای زنجیره‌‎ای می‌گوید:« تاکنون هیچ یک از متهمان ادعا نکرده‌اند که برای ارتکاب این قتل‌ها مجوز و حکم شرعی داشته‌اند و در این زمینه هیچ حکم شرعی و قضایی صادر نشده‌است چرا که در حکومت اسلامی که اسلام حاکمیت دارد و ولی فقیه مبسوط‌الید است، هیچ‌کس نمی‌تواند حکمی خارج از سیستم قضایی و شرع و قانون صادر کند.»)

2- روزنامه رسالت،11/10/1378

3- صبح امروز،  2/10/1377

4- 18/10/1377

5- مقام معظم رهبری 18 دی‌ماه77

دانلود...
ما را در سایت دانلود دنبال می کنید

برچسب : قتل های زنجیره, نویسنده : بهمن khoondel بازدید : 463 تاريخ : شنبه 27 مهر 1392 ساعت: 15:13