ماجراي زن هرزه خان ونسوان بي‌حيايي كه عاقبت به خيرشدند!

ساخت وبلاگ

پایگاه عدالت خواهان گلستان "بالاخره پس از ۵۳ هفته صبر در برابر نمايش عريان فسق و فجور زنان و مردان متاهل در مجموعه تلويزيوني كلاه پهلوي و معلوم شدن سرنوشت همه شخصيت‌هاي اين مجموعه به نظر مي‌رسد حالا وقت آن رسيده كه به قضاوت دقيق‌تردرباره اين مجموعه بپردازيم.

درست به خاطر دارم «سيد ضياء الدين دري» كارگردان كلاه پهلوي پس از پخش يكي دو قسمت از اين مجموعه و بالاگرفتن اعتراضات نسبت به وضعيت لباس و آرايش و رفتار بازيگران زن آن در صفحه تلويزيون ظاهر شد و همه را به جاي قضاوت زودهنگام، دعوت به ديدن نتيجه اين مجموعه كرد.

اتفاقي كه قرار بود بيفتد

فارغ از آرايش زننده، لباس‌هاي بدن نما و عشوه‌هاي زنان در اين مجموعه تلويزيوني، يك نكته مهم و محوري وجود دارد كه به نظر مي‌رسد بايد كانون حملات معترضان به رسانه ملي باشد. مجموعه كلاه پهلوي سعي كرد با نمايش پرده درانه از سبك زندگي كساني كه در دوره كشف حجاب رضاخاني تن به قانون بي‌حجابي دادند، نشان دهد كه چگونه پس از تن دادن به اين رذالت، فساد تا مغز استخوان آنان نفوذ كرد و در نهايت با نشان دادن عقوبت وخيم آنان به همه بفهماند كه عاقبت لاقيدي و بي‌غيرتي چيست و به كجا ختم مي‌شود؟ اما آيا واقعا چنين اتفاقي افتاد؟!

متـــــدينين درحالي شب‌هاي جمعه شرمـــسارانه شاهد مشاهده كنجكاوانه فرزندان خود در روابط نامشروع ضربدري زنـــــان و مردان در مجموعه كلاه پهلوي بودند كه در مقابل هرگز شاهد عقوبت سخت و عبرت آموز آنان نبودند! تا لااقل خود را اين طور قانع كنند كه عاقبت هرزگي و لاقيدي بد است. براي اثبات اين ادعا به بررسي كوتاه عملكرد و سرنوشت شخصيت‌هايي مي‌پردازيم كه درمجموعه كلاه پهلوي به بي‌غيرتي تن دادند و حيا را كنار گذاشتند.

دختران مجرد به فكر دوست‌پسر باشند!

۱- ۲ دختر آقاي «معير» كه با ۲ فروشنده كلاه در شهر سامان روي هم ريخته بودند در نهايت از شهر خود به تهران گريختند و با اغواي آن دو نفر مورد تعرض واقع شدند و در نهايت نيز «كريم» از راه رسيد و دين خود را به استادش ادا كرد و با يافتن آن دو جوان متعرض آنان را وادار به ازدواج با دختران بي‌آبروي «معير» كرد تا همگي عاقبت به خير شوند! و همراه با پدر زن و همسرانشان، زير يك سقف به زندگي ادامه دهند.

نتيجه: هميشه هم پسرها پس از گول زدن دخترها و دريدن پرده عصمتشان آنها را قال نمي‌گذارند و بالاخره يك جوري وصال ميسر مي‌شود و سردخترها بي‌كلاه نمي‌ماند. بنابراين به ريسكش مي‌ارزد كه دخترهاي مجرد با يك پسر رفيق باشند( البته با نيت خير) و در نهايت عاقبت به خيري را تجربه كنند(!)

معلم بي‌حيا، عاشق و...

۲- خانم معلم شهر سامان كه به خاطر يك لقمه نان كشف حجاب كرده و سپس با بي‌آبرويي پس از تهمت رابطه نامشروع با فرمانده ژاندارمري به تهران آواره شده بود، پس از مدتي خوشگذراني و فعاليت مدني و فمينيستي در پايتخت، در نهايت عشقش را به «امير توكلي» ابراز كرد و با نيش باز تا بناگوش به سامان بازگشت و در ميان جماعت شهر به استقبال «سيد رضا» آمد و البته از سرو وضعش هم معلوم بود كه كشف حجاب به دهانش مزه كرده! چون علي رغم سرنگوني رضا شاه بازهم با همان وجنات در ميان مردم حاضر شده و فخر هم مي‌فروخت.

نتيجه: مي‌توان در صورت لزوم به بي‌حيايي تن داد! چون خدا بزرگ است و مردم هم فهميده هستند و در نهايت ماه از پشت ابر بيرون مي‌آيد. يك پسر خوش‌تيپ هم پيدا مي‌شود كه ناله وتیره‌بختی مظلومانه را پاسخ گفته و همه چيز به خوبي تمام شود. حالا ما از كجاي سرنوشت خانم معلم بي‌حيا بايد عبرت بگيريم را بايد از كارگردان پرسيد(!)

حجاب محدوديت است نه مصونيت !

۳- عاقبت زن صيغه‌اي كريم و خواهر مكشفه امير توكلي هم دست كمي از خانم معلم شهر نداشت؛ همگي كشف حجاب كردند و وارد اجتماع شدند و به كسب و كار و فعاليت‌هاي اجتماعي پردرآمد مشغول شدند و... جالب اينجاست كه دختر چادري سيدرضا پس از مرگ مادر و حبس پدرش بدون آنكه ايفاگر حتي نقش يك آشپز يا چيزي شبيه اين باشد از صحنه حذف شد!

نتيجه: «حجاب محدوديت است نه مصونيت» و هميشه زنان بي‌حيا و حجاب هستند كه موفق مي‌شوند به جايي برسند و سري ميان سرها در آورند، بنابراين براي عقب نماندن از غافله بهتر است همرنگ جماعت شويد(!)

زن خان...

۴- اما از همه جالب‌تر، آخر و عاقبت «صمصام» خان و زن لجاره‌اش بود؛ زنك هرزه‌اي كه ابتدا به زور مورد تجاوز قرار گرفت و سپس با رضايت خاطر مدتها به رفاقت و معاشقه و رابطه نا مشروع با موسيوي اجنبي فرانسوي تن در داد و عاقبت با تجربه بي‌حيايي مرد اجنبي، گيلاس شراب را به صورتش پاشيد و نتيجه گرفت هيچ كجا مثل آغوش خانواده نيست!

خان غيور! هم كه از همه ابعاد كثافت كاري و بي‌آبرويي زنش اطلاع يافت با همدستي «امير توكلي»، «جـــوانشير» عامل تجاوز زورمدارانه به زنش را به جرم «دزدي ناموس»، «اعدام انقلابي»! كــــــرد و همراه با زن هرزه خود، خوشحال و شاد به سامان بازگشت تا زندگي خوبي را از اول آغاز كنند، موسيو هم به سركنسولي سفارت فرانسه در تهران نايل آمد.

نتيجه: اگر نعوذ بالله كسي با خيانت خودخواسته زنش مواجه شد، با اين ماجرا يك جوري كنار بيايد؛ چون بالاخره به قول «كريم» هنگام نصيحت اربابش در زمان ريختن پته «مه‌لقا» روي آب، علت اين خيانت را بايد در اعمال خودش جستجو كند. بنابراين چون زن هم آدم است و دل دارد و نمي‌تواند با يك شوهر عبوس سر كند و هزار تا دليل ديگر... اين حق را دارد كه هرچند وقت يك بار معاشقه با مردان اجنبي را تجربه كند و اگر نتيجه نداد خودش با رضايت قلبي نزد شوهرش برگردد و دوباره باهم زندگي نويني را از سر بگيرند و مرد هم مواردي نظير غيرت و اين چيزهاي بي‌كلاس را كنار گذاشته و حقوق زنش را محترم بشمارد(!)

سرنوشت «شادي»

۵- سرنوشت «شادي» زن دوم «فرخ باستاني» هم جالب توجه است، كه پس از آن همه جنايت درحق دين و مذهب، در فرايند «اشغل الظالمين بالظالمين» گرفتار شد و «لالماني» گرفت و البته پس از سقوط پهلوي زبان باز كرد و به عنوان نماد يك زن آزادي خواه و با وجدان، با خاندان پير قجر و شوهر هرزه‌اش به شادماني پرداخت. او در عين اينكه كوس رسوايي روابط عاشقانه‌اش با امير توكلي همه جا را برداشته بود، چنين حسي را انكار مي‌كرد و مي‌گفت در حال تربيت اين جوان مستعد است و براي همين تا اين اندازه از روابط صميمي با او برخوردار است.

نتيجه: «شادي» يك زن مكشفه فمينيست بود كه با انگيزه آزادي زنان از يوغ اسارت مردان و پايان دادن به جهالت نسوان ستمديده ايران با الگو گيري از اروپا براي كشف حجاب زنان در كشورش هر كاري كه از دستش برمي‌آمد انجام داد. اما در ميانه راه پي به اين نكته برد كه بازور سرنيزه نمي‌توان زنان را بي‌حجاب كرد، بلكه بايد با كار فرهنگي در جامعه بر معضل حجاب پيروز شد.

«شادي» تا لحظه آخر به كار فرهنگي براي بي‌حيا كردن زنان در پايتخت ادامه داد و تنها شخصيت زن اصلي بود كه به تن فروشي رضايت نداد و در نهايت هم قهرمانانه سرود سرنگوني پهلوي را سر داد. بنابراين مي‌توان نتيجه گرفت كه يك زن مي‌تواند كشف حجاب كند و از عشوه گري زنانه در راه تربيت مردان مستعد بهره ببرد و البته دامان خود را از هر ننگي پاك نگاه دارد و قهرمان ميدان هم باشد(!)

چه چيزي باقي مي‌ماند؟!

حالا اگر قرار باشد يك نتيجه گيري كلي از كلاه پهلوي داشته باشيم چه چيزي باقي مي‌ماند؟!

هيچ كس از اين بهتر نمي‌توانست با بودجه بيت المال و از تريبون ۸۰ ميليوني رسانه ملي و خدا مي‌داند چند ميليوني شبكه‌هاي خارجي از «فمينيسم ليبرال» دفاع كند.
هيچ كس از اين بهتر نمي‌توانست خيانت خودخواسته زنان را توجيه كرده و در اين باره براي آنان «حق مسلّم» قائل شود.

هيچ كس نمي‌توانست به اين مفتي شعار «عفاف مستلزم داشتن حجاب نيست» را تئوريزه كرده و به خورد افكار خلق الله بدهد.

هيچ كس نمي‌توانست حدود روابط زن و مرد نامحرم را به اين خوبي از ميان برده و خط قرمز آن را دقيقا تا يك قدمي خيانت و رابطه جنسي تعيين كند.

حالا يك يا دو قسمت از مجموعه كلاه پهلوي باقي مانده و معلوم نيست روحانيت، شهداي مبارزه با قانون كشف حجاب، زناني كه در اين راه مجاهدت كردند چه كاره بوده‌اند؟!

كلاه پهلوي درحالي آزادانه تاثير خود را در حد يك مجموعه تلويزيوني برافكار عمومي گذاشت كه متدينين مانده‌اند و اذهان مغشوش فرزندانشان با انبوهي از تعارض و سوال وبدين ترتيب يك خيانت ديگر در عرصه فرهنگ هم به پايان رسيد تا منتظر بعدي باشيم.

دانلود...
ما را در سایت دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : بهمن khoondel بازدید : 710 تاريخ : جمعه 10 آبان 1392 ساعت: 0:24