رشوه خواری یا بلای جان مردم

ساخت وبلاگ

خداوند در آیات متعددی از قرآن کریم به اهل ایمان هشدار داده است که اموال یکدیگر را به ناحق نخورند و به حقوق یکدیگر تجاوز و تعدی نکنند، بلکه از طریق داد و ستد، تجارت و یا سایر عقود مشروع و قانونی که با ضوابط خاصی بین آنان به امضا می رسد، به کسب و کار و سایر فعالیتهای مجاز مشغول باشند و روزی حلال کسب کنند.

همچنین به آنها گوشزد نموده که از راههای غیرمشروع و حرام، مانند ربا،کم فروشی، غشّ در معامله، دزدی، خیانت و موارد دیگر، کسب مال نکنند. «یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَأکُلُوا اَموالَکُم بَینَکُم بِالباطِلِ اِلَّا اَن تَکُونَ تِجارَهً عَن تَراضٍ».(1) ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را به ناحق مخورید، مگر آنکه از روی رضا و رغبت تجارتی کرده باشید و سودی برید.

رشوه خواری یا بلای عظیم اجتماعی
یکی از بلاهای بزرگ که از دیرباز دامنگیر بشر شده و امروز نیز با شدت بیشتر ادامه دارد، موضوع رشوه خواری است. این موضوع یکی از بزرگترین موانع اجرای عدالت در کشور ما و سایر کشورهای جهان بوده و هست و همین مسئله نیز سبب بروز ناهنجاریهای اجتماعی شده است.

قوانین هر کشوری قاعدتاً باید حافظ منافع طبقات ضعیف باشد، اما متأسفانه به سود طبقات نیرومند بکار می افتد، زیرا زورمندان در تمامی دورانهای تاریخ همواره قادر بوده اند که با نیروی زور و ثروت خود، از منافع خویش دفاع کرده و پیوسته بر طبقات تهیدست اعمال حاکمیت کنند و از درون حاکمیت نیز قانون و قانونگذاران را باخود موافق سازند،

امااین ضعفا هستند که باید منافع و حقوق آنها در پناه قانون حفظ شود، بدیهی است که اگر باب رشوه گشوده شود، قوانین درست نتیجه معکوس خواهد داد. زیرا این اغنیا و ثروتمندان هستند که قدرت پرداخت رشوه را دارند و در نتیجه قوانین مملکتی بازیچه دست آنها برای تداوم ظلم و ستم و تجاوز به حقوق ضعفا و تهیدستان خواهد شد.

لذا در اسلام، مسئله رشوه خواری با شدت هر چه تمامتر مورد تقبیح قرار گرفته و محکوم شده است و از گناهان کبیره محسوب می شود.

رشوه خواری تحت عناوین مختلف مانند هدیه و ..

نکته قابل توجه آنست که زشتی رشوه، سبب می شود که این عمل شوم در لابه لای عبارات و عناوین فریبنده انجام شود و رشوه خوار و رشوه دهنده، از نامهایی مانند هدیه، تعارف، حق و حساب، حق الزّحمه و انعام استفاده کنند. اما روشن است که این تغییرنامها به هیچ وجه تغییری در ماهیت آن نمی دهد و در هر صورت، پولی که از این طریق گرفته می شود، حرام و نامشروع است.

در نهج البلاغه و در ماجرای هدیه آوردن «اشعث بن قیس» برای حضرت امیرعلیه السلام نقل شده است که او برای پیروزی بر طرف دعوای خود در محکمه عدل علی(ع)متوسل به رشوه شد و شبانه ظرفی پر از حلوای لذیذ به در خانه علی(ع)آورد و نام آن را هدیه گذاشت، علی علیه السلام از این کار برآشفت و فرمود:«مادرت به عزایت بنشیند، آیا با این عنوان آمده ای که مرا فریب دهی و از آئین حق باز داری؟

به خدا سوگند، اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهای آن است به من دهند، که پوست جوی را از دهان مورچه ای به ظلم بگیرم، هرگز این کار را نخواهم کرد. دنیای شما از برگ جویده ای در دهان ملخ، برای من کم ارزش تر است. علی را با نعمتهای فانی، و لذتهای زودگذر چه کار است؟»

امیرالمومنین علیه السلام در اینجا می فرماید اگر هفت اقلیم و آنچه در آسمانهای آن است را به من دهند، پوست جوی را از دهان مورچه ای نمی گیرم، مورچه ای که هیچ قدرت دفاعی ندارد، نه روزنامه در اختیار دارد نه حزب و گروهی دارد و نه رادیو و تلویزیون، و نه می تواند در جامعه جوّ درست کند!به هرحال اسلام، رشوه را در هر شکل و تحت هر عنوانی محکوم کرده است.

فرمانداری که رشوه را تحت عنوان هدیه پذیرفت
در تاریخ زندگی پیامبر اسلام(ص)می خوانیم که به او خبر دادند یکی از فرماندارانش رشوه ای را به عنوان هدیه پذیرفته است، حضرت(ص)بر آشفت و به او فرمود: کَیفَ تَاخُذُ ما لَیسَ لَکَ بِحَقِّ، لَقَد کانَت هَدیَّهٌ یا رَسُولَ اللهُ، أرَایتَ لَو قَعَدَ أحَدُکُم فِی دارِهِ وَ لَم تَوَلِّهِ عَمَلاً کانَ النَّاسُ یَهدُونَهُ شَیئاً؛ چگونه چیزی را که از برای تو حقی نیست، می گیری؟

عرض کرد: یا رسول الله هدیه است. حضرت فرمود: اگر شما در خانه خود نشسته بودید وکار فرمانداری را برعهده نداشتید، آیا مردم برای شما هدیه می آوردند؟ یعنی این هدیه نیست بلکه رشوه است که نامش را هدیه گذارده اند! امروزه در جامعه ما متأسفانه رشوه و رشوه خواری فراوان به چشم می خورد و حقوق بسیاری از انسانها در سایه رشوه خواری از بین می رود.

پیامبر (ص) دستور داد هدیه را گرفتند و در بیت المال مسلمین قرار دادند و این فرماندار خاطی را از کار برکنار کرد. اسلام برای اینکه حتی قاضی گرفتار رشوه های مخفی و ناپیدا نشود، دستور داده است که قاضی نباید شخصاً به بازار رود که مبادا، تخفیف قیمتها به طور ناخودآگاه بر قاضی اثر بگذارد و در قضاوت جانب تخفیف دهنده را بگیرد.

چه خوب است مسلمانان از کتاب آسمانی خود الهام بگیرند و همه چیز خود را در پای بُت رشوه قربانی نکنند.

مذمت رشوه در سخنان ائمه معصومین(علیه السلام)

عَن اَبی عَبدِالله(ع):اِنَّ السُّحتَ اَنواعٌ کَثیرهٌ فَاَمَّا الرَّشاءٌ فِی الحُکمِ فَهُوَ الکُفرُ بِاللهِ.(2)

امام صادق می فرماید:مال حرام انواع و اقسام زیادی دارد، اما رشوه گرفتن در حکم و قضاوت(به ناحق کردن) کفر به خدا محسوب می شود. قالَ رسُولَ الله(ص):اِیَّاکُم وَ الرَّشوَهَ فَاِنَّهَا مَحضُ الکُفر، وَ لا یَشُمُ صاحِبُ الرِّشوَهِ ریحَ الجَنَّهِ.(3) پیامبر بزرگ اسلام(ص)می فرماید: از رشوه بپرهیزید چون رشوه کفر محض است و کسی که رشوه بگیرد، بوی بهشت به مشامش نمی رسد.

همچنین در جای دیگر و در همین زمینه می فرماید: وَ لَعَنَ اللهُ الرَّاشی وَ المُرتَشی وَ ما بَینَهُما یَمشی؛ (4) خداوند رشوه دهنده و رشوه گیرنده را لعن کرده است و کسی که دلال بین آنها است.

موضوع قابل توجه در این زمینه آنست که رشوه هم برای دهنده و هم برای گیرنده حرام است، زیرا آخذ مال به اسباب باطله است و کسی که رشوه گرفته، مدیون صاحب مال است و باید به او برگرداند و هیچ گونه تصرفی در آن نمی تواند داشته باشد و اگر صاحب آن را نشناسد، باید به عنوان مال مجهول المالک با اذن مجتهد جامع الشرایط صدقه بدهد، و اگر مقدار و صاحب آن را نمی شناسد و در مال حلال خود مخلوط شده، به گونه ای که تشخیص داده نشود، راه حلال نمودن آن مال، تخمیس اوست که فقهای بزرگوار در کتب فقهی بحث نموده اند.

امااگر در جایی حقی از انسان ضایع شود و برای رسیدن به حق خود هیچ راهی جز دادن رشوه وجود ندارد، در اینجا برای کسی که رشوه می دهد جایز است و عمل او حرام نیست، اما برای گیرنده رشوه، حرام است. عَن امیرَالمُؤمین(ع)قالَ:«أیُّما والٍ احتَجَبَ مِن حَوائِجَ النَّاسِ احتَجَبَ اللهُ عَنهُ یَومَ القِیامَهِ وَ عِن حَوائِجِهِ، وَ أن أخَذَ هَدیَّهٍ کانَ غَلُولاً ، وَ أن أخَذَ الرَّشوَهَ فَهُوَ مُشرِکٌ».(6)

امیرالمؤمنین(ع)فرمود: هر حاکم و کارگزار حکومتی که در برابر رفع نیازمندی های مردم خود را مخفی و پنهان نماید(و به مردم و نیازهای آنان بی توجهی نماید)خداوند در روز قیامت از او و نیازهایش مخفی و پنهان خواهد شد و اگر هدیه بگیرد، خائن و اگر رشوه بگیرد مشرک است.

ظلم هشام بن عبدالملک

حکایت شده که هشام بن عبدالملک برای انجام فریضه حج به مکه آمد و در آنجا گفت: یکی از صحابه رسول خدا(ص)را نزد من آورید، گفتند: از آنها کسی باقی نمانده، گفت: از تابعین و کسانی که صحابه رسول خدا(ص)را ملاقات نموده اند کسی را بیاورید، آنها طاووس یمانی را به نزدش آوردند، چون بر هشام وارد شد، کفشش را در حاشیه بساط هشام از پای درآورده و بدون ذکر لقب یا امیرالمؤمنین بر او سلام نمود و با کنیه، مخاطبش نساخت و تنها گفت: السَّلَامُ عَلَیکَ، کَیفَ اَنتَ یا هشامُ»، حالت چطور است ای هشام!

هشام آن چنان خشمگین شد که تصمیم به قتل او گرفت، وی را گفتند: تو در حرم خدا و حرم رسول خدا هستی و این امر روا نیست، پس رو به طاووس نموده و گفت: چه چیزی باعث شد که با من این گونه رفتار کنی؟ طاووس گفت: مگر چه کرده ام؟

هشام خشمش افزون شد و گفت: چه می خواستی بکنی؟ کفشت را در کنار بساط من از پای درآوردی، نه دستم را بوسیدی و نه به امارت مؤمنین بر من سلام نمودی و نه با کنیه مخاطبم ساختی، و بدون اجازه در مقابلم نشستی و بعد هم می گویی حالت چطور است ای هشام!

طاوس گفت: اما اینکه کفشم را بر کناره بساط تو از پا کندم من هر روز پنج نوبت در مقابل خداوند عزّ و جلّ چنین کنم و او نه مرا عقوبت می کند و نه بر من خشم می گیرد و اما اینکه چرا دست تو را نبوسیدم از علی(ع)شنیدم که فرمود: «لا یَحِلُّ لِرَجُلِ اَن یَقَبَلَ یَدَ اَحَدٍ اِلَّا اِمرَاَتَهُ بِشَهوَهٍ اَو وَلَدَهُ بِرَحمَه»؛ «روا نیست که مرد دست کسی را ببوسد، مگر دست همسرش را از روی شهوت و یا دست فرزندش را از روی شفقت».

و اما اینکه چرا به امارت مؤمنین بر تو سلام نکردم «یعنی نگفتم یا امیرالمؤمنین»، چون تمام مردم از اینکه تو امیر آنها باشی خشنود نیستند و لذا خوش نداشتم دروغ بگویم، و اما اینکه چرا تو را با نام مخاطب ساختم نا با کنیه، خدای تبارک و تعالی، اولیایش را که یاد می کند با اسم از آنها نام می برد و می فرماید: یا موسی، یا عیسی، و اما از دشمنانش با کنیه یاد می کند و می فرماید:«تَبَّت یَدا اَبی لَهَبٍ».

و اما اینکه گفتی چرا بدون اجازه در برابرم نشستی، از علی(ع)شنیدم که فرمود:«اِذا اَرَدتَ اَن تَنظُرَ اِلی رَجُلٍ مِن اهلِ النَّار فَانظُر اِلی رَجُلٍ جالِسٍ وَحَولُهُ قَومٌ قِیامٌ»؛ «هرگاه خواستید به یکی از اهل آتش بنگرید به مردی بنگرید که نشسته و بقیه اطرافش ایستاده اند».

هشام گفت: مرا موعظه کن، طاوس گفت: از علی(ع)شنیدم که فرمود:«انَّ فی جَهَنَّمَ حَیّاتٌ کَالقَلالِ، وَ عَقارِبٌ کَالبِغالِ تَلدَغُ کُلَّ اَمیرٍ لا یَعدَلُ فی رَعِیَّتِهِ»؛ همانا در دوزخ مارهایی هستند همچون پاره های کوه و عقربهایی چون استر، که هر امیری را که در مورد رعیّت به عدل رفتار نکند، می گزند. بعد برخاسته بیرون آمد و از آنجا گریخت و مخفی شد. (7)

«عَن ابنِ اَبی یَعفُور، قالَ کُنتُ عِندَ اَبی عَبدِالله(ع)اِذ دَخَلَ «فَدَخَلَ» عَلَیهِ رَجُلٌ مِن اصحابِنا فَقَالَ لَهُ: جُعِلتُ فِداکَ «اَصلَحَکَ اللهُ»، اِنَّهُ رُبَما اَصابَ الرَّجُلَ مِنَّا الضّیقُ اَوِ الشِّدَّهُ فَیُدعی اِلَی البَناءِ یُبنیهِ، اَوِ النَّهرِ یَکریهِ، اَوِ المُسَنّاهِ یُصلِحُها، فَما تَقُولُ فی ذلِکَ؟ فَقالَ اَبُوعَبدِاللهِ(ع):«ما اُحِبُّ انّی عُقدَهً اَو وَکَیتُ لَهُم وَکاءً، وَ إنَّ لی ما بَینَ لا بَتَیها، لا وَ لا مَدَّهً بِقَلَمٍ اِنَّ اَعوانَ الظَّلَمَهِ یَومَ القِیامَهِ فی سُرادِقٍ مِن نارٍ حَتِّ یَحکُمَ اللهُ بَین العِبادِ». (8)

پسر ابویعفور گفت: در خدمت امام صادق(ع)بودم که مردی از شیعیان برآن حضرت وارد شد پس گفت: فدایت گردم چه بسا تنگدستی به شدت گریبانگیر فردی از شیعیان می شود(و از طرف حکومت جائر)دعوت می شود تا ساختمانی را بسازد و یا نهری را لایروبی کند و یا قنات و کاریزی را اصلاح نماید، در این حالت چه می فرمایید؟ (آیا با حکومت همکاری کند تامشکل خویش را حل نماید؟)

سپس امام صادق(ع)فرمود:«دوست ندارم برای آنها گره ای بزنم (و کوچک ترین کاری بکنم)و دهان مشک آبی را ببندم در حالی که آزار و اذیت و شکنجه های آنها به ما می رسد. نه(حاضر نیستم)قلمی را (برای آنها)در جوهر و مرکب فرو کنم، به درستی که دستیاران و کمک کنندگان به ستمگران روز قیامت دژخیمه ای از آتش بسر می برند تا خداوند بین بندگان حکم(و سپس در باره آنها حکم)فرماید.


عَن اَبی عَبدِالله(ع)قالَ:«مَن سَوَّدَ اسمَهُ فی دیوانِ وَلَدِ سابعٍ حَشَرَهُ اللهُ یَومَ القِیامَهِ خِنزیراً» (9)

امام صادق(ع)فرمود:«کسی که نامش را در حکومت بنی العباس بنویسد(و به آنها کمترین خدمتی بنماید)روز قیامت خداوند او را به شکل خوک محشور خواهد کرد». عَن رَسُولِ الله(ص)فی حَدیثِ المَناهِی قالَ:«اَلا وَ مَن عَلَّقَ سَوطاً بَینَ یَدَی سُلطانٍ جَعَلَ اللهُ ذلکَ السَّوطَ یَومَ القِیامَهِ ثُعباناً مِنَ النّارِ طُولُهُ سَبعُونَ ذِراعاً، یُسَلِّطُهُ اللهُ علَیهِ فی نارِ جَهَنَّمَ وَ بِئسَ المَصیرُ».(10)

پیامبر خدا(ص)در حدیث مناهی فرمود:«بیدار باشید هر کس در مقابل حاکم ستمگر شلاقی به دست گیرد(و در خدمت حکومت باشد)خداوند آن شلاق را در روز قیامت به شکل اژدهایی از آتش قرار داده که طول آن هفتاد ذرع است و آن را در آتش جهنم بر او مسلط خواهد کرد و (این)بد سرنوشتی است».

قالَ رَسُولُ الله(ص):«اِذا کانَ یَومَ القیامَهِ نادی مُنادٍ اَینَ اَعوانُ الظَّلَمَهِ وَ مَن لاقَ لَهُم دَواتاً، اَو رَبَطَ کیساً، اَو مَدَّ لَهُم مَدَّهَ قَلَمٍ، فَاحشُرُوهُم مَعَهُم».(11)

پیامبر خدا(ص)فرمود:«روز قیامت که فرا می رسد منادی فریاد بر می آورد یاران ستمگران کجایند؟ و کسانی که با دواتی به استقبال آنها رفته و(خدمتگزاری آنها نموده)یا قلمی را در جوهری برای آنها فرو برده اند با آنها محشور شوند(تا به اعمال آنها یکجا رسیدگی شود)».


صفوان جمال گفت: به خدمت امام هفتم موسی بن جعفر(ع)رسیدم پس آن حضرت به من فرمود:ای صفوان! همه کارهای تو خوب است جز یک کار. عرض کردم: فدایت گردم آن چیست؟ فرمود: کرایه دادن شترانت به هارون الرشید.

عرض کردم: به خدا سوگند به خاطر ظلم و ناسپاسی و یا تفریح و خوشگذرانی به آنها کرایه نداده ام، بلکه برای رفتن به مکه و اعمال حج کرایه داده ام و خودم هم به دنبال او نمی روم، بلکه غلامان خویش را به دنبال او می فرستم. آن حضرت فرمود:آیا عقد اجاره به آنها بسته ای؟

عرض کردم: بلی، قربنانت گردم. فرمود:آیا دوست داری زنده بودن آنها را، تا اجاره بهای تو را بدهند؟ عرض کردم: بلی. فرمود:کسی که حیات و بقای ستمگران را دوست داشته باشد از ستمگران است و کسی که از آنها باشد در آتش جهنم وارد می شود.

صفوان گفت: پس رفتم و همه شترانم را فروختم. سپس خبر آن به هارون الرشید رسید و مرا احضار کرد و به من گفت: ای صفوان! به من خبر رسیده که شترانت را فروخته ای. گفتم: بلی.

هارون الرشید گفت: چرا فروخته ای؟ گفتم: من پیرمردی هستم و غلامان هم نمی توانند کارهای شتران را انجام دهند. سپس هارون الرّشید گفت: نه! نه! من می دانم چه کسی تو را بر این عمل راهنمایی کرده است! موسی بن جعفر(ع)تو را بر این کار راهنمایی کرده است.

گفتم: من چه کار به موسی بن جعفر(ع) دارم. گفت: او را از خود دور کن، بخدا سوگند اگر خوش صحبتی و(خدمات)تو با ما نبود، قطعاً تو را به قتل می رساندم.

قالَ(ع):اِذا کانَ یَومُ القیِامَهِ نادی مُنادٍ: أینَ الظَّلَمَهُ، وَ اَعوانُ الظَّلَمَهِ، وَ اَشباهُ الظَّلَمَهِ، حَتّی مَن بَرِی لَهُم قَلَماً، وَ لاقَ لَهُم دَواةَ، قالَ: فَیَجتَمِعُونَ فی تابوتٍ مِن حَدیدٍ ثُمَّ یُرمی بِهِم فی جَهَنَّمَ».(13)

امام معصوم(ع)فرمود: وقتی قیامت برپا می شود منادی فریاد می کند:ستمگران کجایند؟ یاران ستمگران و امثال آنها حتی کسانی که قلمی را برای آنها تراشیده اند و با دواتی به استقبال آنها رفته اند، کجایند؟ پس در تابوتی از آهن، جمع و سپس در جهنم پرتاب می شوند».

منبع : شبستان

 

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

www.MASAFPORTAL.com

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

پی‌نوشت‌ها:

1. نساء، آیه 29.
2. وسائل، ج12، ص 65.
3. بحار، ج 104، ص 274.
4. مستدرک، ج3، ص 196.
5. بحار، ج12، ص 103.
6. وسائل، ج12، ص 64؛ عقاب الاعمال، ص 35.
7. آداب کسب و معاشرت فیض، ص 252.
8. فروع، ج1، ص 357.
9. وسائل، ج 12، ص 130؛ تهذیب، ج2، ص 100.
10. تهذیب، ج2، ص 100.
11. عقاب الاعمال، ص 34.
12. وسائل، ج12، ص 131.
13. وسائل، ج12، ص 131.

دانلود...
ما را در سایت دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : بهمن khoondel بازدید : 776 تاريخ : جمعه 17 آبان 1392 ساعت: 13:17