در نزاع حق و باطل عدد و رقم بی معناست

ساخت وبلاگ

پایگاه عدالت خواهان گلستان "،حجت‌الاسلام سيد عباس نبوي استاد حوزه و دانشگاه در جلسه هفتگي انصارحزب‌الله با موضوع آموزه های عاشورا برای دوران ما به سخنرانی پرداختند که متن کامل آن تقدیم می شود:

امام حسين(ع) مي‌فرمايد: الناس عبيدالدنيا والدين لعق علي السنتهم يدورونه حيث ما دارت معيشتهم و اذا محّصوا بالبلاء قلّت ديّانون. از منظر ارزيابي نيازمند مقايسه نهضت امام حسين(ع) با نهضت امام خميني(ره) هستيم؛ چرا که ۳۴ سال از پيروزي انقلاب گذشته و ما به اين ارزيابي و مقايسه دائماً نيازمنديم؛ بخصوص که نهضت امام(ره) از ماه‌هاي قبل از خرداد ۴۲ با حرکت حسيني و عاشورايي آغاز شد.

اولين مواجهه و درگيري ميان مزدوران رژيم پهلوي با علماي حوزه و فضلا و طلبه‌ها در ۲۵ شوال، روز شهادت امام صادق(ع) اتفاق افتاد؛ يعني روز ۲ فروردين ۱۳۴۲ و واقعه ۱۵ خرداد در روز بعد از سخنراني حضرت امام(ره) اتفاق افتاد که ۱۴ خرداد آن سال مقارن با روز عاشورا بود. و امام در سخنراني عاشورا بحث مقابله با سلطه آمريکا و اينکه اگر احکام اسلامي را دولت پهلوي محترم نشمارد با تمام قوا علماي اسلام قيام خواهند کرد را مطرح کردند که متعاقب اين سخنراني حضرت امام را شبانه دستگير کردند و بعد واقعه پانزدهم خرداد اتفاق افتاد و به زندان رفتند.

اتهام تندروي کردن به حضرت امام!

امام بعد از مدتي آزاد شدند و در يکي از مناطق شمالي تهران تحت نظر بودند تا اينکه در روزهاي آغازين نوروز ۴۳ به امام اجازه دادند تا به قم برگردد. منتها امام که به قم آمدند، تلقي بسياري اين بود که يک مقداري با ايشان صحبت شود تا از تندروي! دست بردارند و در همان وقت به نوعي اتهام تندروي و افراط‌گرايي به اهل حق زده شد. البته در مسير حق و باطل تندروي و کندروي معنايي ندارد.

در فروردين سال ۴۳ وقتي که روزنامه‌ها بعد از تعطيلات نوروز شروع به کار کردند از قول‌علم و مقامات رژيم شاه مطرح شد که ما با خميني سازش کرديم و اين چنين شد که به قم برگشتند(!) امام بلافاصله خبر دادند که به مدرسه فيضيه رفته و دوباره سخنراني خواهند کرد که اين‌طور هم شد. حضرت امام دوباره يک سخنراني مهمي را در مدرسه فيضيه ايراد کردند و آنجا بود که امام خطاب به رژيم شاه فرمود: بگوييد که اين کسي که با شما سازش کرده کيست، اگر خميني است از ايران بيرون کنيد.

نهضت انقلاب اسلامي از برافراشتن پرچم حضرت اباعبدالله(ع) شروع شد. در مباحث انديشه‌اي و روشنفکري بخصوص الان که مسئله دمکراسي در دنيا مطرح است،‌دائماً به ما مي‌گويند که شما انديشه‌ها و افکاري که در چارچوب اسلام و تشيع و حرکت علوي و حسيني تفسير مي‌کنيد رابطه‌اش با رأي اکثريت چيست؟ اگر اکثريت آمادگي نداشتند که يک مسيري را طي کنند و با شما همراهي نکردند و يا اينکه مقابل شما ايستادند، چه مي‌کنيد؟ آيا شما اکثريت را قبول نداريد؟

مغالطه اکثريت و اقليت

اينجا مغالطه‌اي صورت گرفته است در تفکر اسلامي و اهل بيت(س). نزاع حق و باطل عادي نيست بلکه يک نزاع اساسي است که شامل يک صف‌بندي بنيادي و ريشه‌اي مي‌باشد. لذا حضرت امام(ره) وقتي که نهضت را شروع کردند؛ هر بار کسي با ايشان صحبت مي‌کردند در جواب مي‌فرمودند که من اگر تنها هم بمانم راه خودم را طي مي‌کنم. بسياري يک گزاره ناقص به امام مي‌گفتند که مسير حرکت شما حق است، اما اين مقدار نبايد جلو آمد. ولي حضرت امام مي‌فرمود: اگر حق است که ديگر اين مقدار و آن مقدار ندارد و بديهي است که همه بايد اين مسير حق را طي کنيم. چطور مي‌شود شما بگوييد يک دعوي و مسير حق است اما در حين حرکت دائم آن را شل و سفتش کنيد؟!

مسائل اساسي در دعواي حق و باطل

لذا هر چه امام جلو آمدند ديگران از او فاصله گرفتند. حتي امام در خانواده و خويشان خودش هم تنها بودند. بعضي از بزرگاني هم که شأن بسيار بالايي داشتند در ميانه راه از مسير خط امام خارج شدند و مطالب کوبنده و گزنده براي ايشان نوشتند! دعواي حق و باطل دعواي عادي نيست که البته مسئله همه چيز حق و باطل نيست و ما بايستي اينجا يک تفکيک جدي به وجود بياوريم.

سلطه‌پذيري کفر يک مسئله اساسي در حق و باطل است. پافشاري بر احکام الهي در دعواي حق و باطل يک مسئله اساسي است. عدم پذيرش ذلت چه از کفار و چه از اهل فسق و نفاق يک مسئله اساسي است؛ اما در اينکه امور که انجام مي‌شود، ممکن است، بعضي خوب انجام و بعضي انجام نشود اينجا ايرادي مطرح مي‌شود که ديگر دعواي حق و باطل نيست و بايستي مشکل و ايراد رفع شود.

مسائل حق و باطل مسائل اساسي هويت و سرنوشت انسان است. همچون مسائل جاري و عادي زندگي نيست؛ چرا که اين مسائل جاري و عادي مي‌تواند نقد و سپس اصلاح شود.

اينجاست که آيات اول سوره بقره مي‌فرمايد از اهل نفاق وقتي سوال مي‌شود که چرا اينگونه رفتار مي‌کنيد، اولين حرفي که مي‌زنند مي‌گويند ما مي‌خواهيم اصلاح انجام بدهيم! درست همين تعبيري که حضرت ابا‌عبدالله‌الحسين(ع) مطرح کرد؛ «خرجت لاصلاح امت جدّي» اينجا ادعا و بيان يکسان مي‌شود و به تعبيري شهر شلوغ مي‌شود و معلوم نمي‌شود که چه کسي به دنبال اصلاح است يا نيست.

لزوم تمايز اصلاح‌طلبان واقعي و افساد‌طلبان

تفسير قرآن کريم اين چنين است، مي‌فرمايد: دو دسته وجود دارند؛ يک دسته جريان حق و حق‌طلباني هستند که حق را با جديت و پشتکار به حسب ايمان و وظيفه دنبال مي‌کنند. اما دسته مقابل کساني هستند که حق‌جو نيستند وليکن اگر ادعاي اصلاح کنند، افساد مي‌کنند. اين دو دسته بايد کاملاً از يکديگر متمايز شوند.عمده‌گرفتاري امروز ما اين است اين دو دسته خودشان وضع خودشان را روشن نمي‌کنند و ديگران بايد بيايند اينها را از هم جدا کنند.

شما اگر توجه کنيد به زندگي حر بن يزيد رياحي در تواريخ آمده که سوم محرم جلوي ابا عبدالله را گرفت و چند منزل با ايشان آمد تا به کربلا رسيد. حر در تمام اين روزها تفکر مي‌کرده تا به روز عاشورا ‌رسيده است که چه بايد بکند. کساني در اين منزل‌ها حضرت ابا عبدالله را قبول نداشتند؛ البته نه به لحاظ اينکه مباني اهل بيت را قبول نداشته باشند، بلکه اسلام پيامبر را با همان تفسيري که اهل بيت داشتند، قبول داشتند. منتها تلقي‌شان اين بود که حسين ابن علي(ع) قدري تندروي مي‌کند.

در منزلي به حضرت خبر دادند که فلاني دارد از اين جا عبور مي‌کند. حضرت پيغام دادند که به او بگوييد بيايد ولي نيامد. حضرت خودشان سراغش رفتند ولي نيامد و بهانه آورد که ما نمي‌توانيم در اين دعوا دخالت کنيم. منتها حضرت به وي توصيه ‌کرد که زودتر از اينجا برويد و در اتفاقي که در اين منطقه مي‌افتد، نباشيد و به هيچ‌کس هم کمک نکنيد. چرا که در اين صورت آن وقت شريک آنان مي‌شويد و دنيا و آخرتتان را از دست مي‌دهيد. برويد تا نه صداي مظلوميت و غربت ما به شما برسد و نه شاهد وقايع بعدي باشيد.

امروز هم ما بايد بياييم در عرصه رسانه و انديشه، کساني که افسادطلب واقعي‌اند را از اصلاح‌طلباني که مي‌توانند اصلاح‌طلبان معقولي باشند و در نظام جمهوري اسلامي فعاليت معقولي داشته باشند جدا کنيم؛ چرا که خودشان نمي‌خواهند چنين کنند.

اعتبار نظر اکثريت بعد از اقامه حق است

ما در نزاع حق و باطل وقتي که زير پرچم حسيني آمديم ديگر بحث عدد و رقم نداريم، اکثريت حجت روشني بعد از اقامه حق است. حجت مرجّحي است که مي‌گويد به اين نظر براي اقامه حق توجه کنيد، چون جمع بيشتري همراهي‌اش مي‌کنند.

در باب اصول فقه هم مباحث متعددي از حيث اقل و اکثر بوجود آمده است که البته همه آن بحث عددي است و موضوع اقل و اکثر مطرح است. بالاخره اکثر بودن يک وجهي دارد؛ مثلاً در بحث حجّيت روايات هم اين بحث را داريم.

اگر بخش بزرگي از راويان روايتي را معتبر شمرده‌اند ولو اينکه ايرادي هم به عنوان بخشي از دلالت روايت مطرح شده است، به حساب اکثريت، اعتبار آن را تأمين مي‌کنيم و ديگر ما براي نظر اقليت راويان حجتي قائل نمي‌شويم. اما قبل از تعيين تکليف مصاف حق و باطل ما در مورد اصل آن، بحث عددي نداريم.

مي‌پرسند که اگر اکثريتي گفتند که ما دوست داريم باطلي را بپذيريم، ما بايد بگوييم که مبارزه مي‌کنيم. ما براي اقامه حق و مقابله با سلطه کافر جهاد و مقابله و مبارزه مي‌کنيم و سلطه را نمي‌پذيريم.

البته اگر آن کافر آمد و زبانش و خواسته‌اش از سلطه را تغيير داد، بررسي مي‌کنيم که در چه موقعي قرار مي‌گيريم. اما اگر زبانش زبان سلطه بود، بنا به فرموده خداوند که «لن يعجل الله للکافرين علي المؤمنين سبيلا» خداوند هيچ راهي را براي سلطه کافرين بر مؤمنين قرار نداده است، نمي‌پذيريم.

ممکن است بعضي مطرح کنند که در طول تاريخ آنقدر اتفاق افتاده که کافرين بر مؤمنين حاکم شده‌اند، مگر قرار است آنهايي که در طول تاريخ آمدند و رفتند جواب تکليف ما را بدهند يا ما جواب تکليف آنان را بدهيم؟ بلکه عکس موضوع را جواب مي‌دهيم؛ بدانند آنقدر در طول تاريخ نهضت‌هاي خونين و سنگين اتفاق افتاده که جمعيت هاي بزرگي از شهرهاي همين مناطق ايران ما کشته شده‌اند.

همان دوراني که حضرت رضا(ع) ولايتعهدي را پذيرفتند چه موجي از شهادت داشتيم؛ بعد از ايشان هم وقتي که مجموعه بني‌هاشم و برادران و عموزادگان ايشان راه افتادند که بيايند به سمت منطقه طوس و مرو، تعداد زيادي در ميانه راه با فرماندهان، حکّام و فرمانداران منطقه‌اي مواجه شدند و جنگيدند و به شهادت رسيدند.

در شيراز احمد بن موسي و علاء‌الدين حسين به شهادت رسيدند. مگر از اين نهضت‌ها ما کم داشته‌ايم؟ هيچ کشور و ملتي در دنيا چنين تاريخ خونباري براي اقامه حق که ايستاده باشد، همچون ملت ايران ندارد. بعضي از مورخين آورده‌اند که از بعد غيبت حضرت حجت‌(عج) تا به امروز بيش از ۳۵۰ نهضت و حرکت حق‌خواهي در اين مملکت برپا شده است غير از جمهوري اسلامي و در دوره‌اي هم آل بويه و ابتداي حکومت صفويه، تماما نهضتها خونبار بوده و به شهادت رسيده‌اند و نتايج چنداني هم نگرفتند و هيچ هم نگفتند حالا که نشد، ديگر ادامه مسير ندهيم بلکه دايما حرکت کردند.

تازه آن جائريني که آمدند و مسلط شدند از قبيل گورکاني‌ها و تيمور به گونه‌اي به اهل‌‌بيت عليهم‌السلام تمسک کردند! حالا يا دروغين و يا اينکه انگيزه‌اي داشتند و بعد خلاف آن را عمل کردند.

قرآن براي اکثريت حساب چنداني باز نمي‌کند

لذا در دعواي حق و باطل بحث اقل و اکثر نيست. البته اکثري که نمي‌خواهد در مسير حق باشد و آن را همراهي کند او مي‌تواند فاصله گرفته و حساب و کتاب زندگي خود را به گونه‌ ديگري تنظيم کند تا لطمه چنداني نخورد، ولي اگر اقلي پرچم حق را بلند کرده خودشان مي‌فهمند که بايد پاي اين پرچم ايستاده و هزينه آن را هم پرداخت نمايند تا مسير را بپيمايند.

البته اکثريت در قرآن مذمّت نشده‌اند بلکه آمده که وضعيتشان روشن نيست به اين معني که نه زياد به مسائل فکر و تعمق مي‌کنند و شکر چنداني هم نمي‌کنند و مي‌مانند که ببينند اوضاع چه مي‌شود، اگر اهل حق پيروز شدند و زندگي‌شان تامين شد به وسط ميدان مي‌آيند و مي‌گويند: «الم نکن معکم» ما هم با شما بوديم و اگر هم پيروزي حاصل نشد آن وقت به عکس مي‌کنند.

به نظر مي‌رسد آيات قرآن کريم نه مي‌خواهد اکثريت را آنچناني مذمت کند و نه براي آنان حسابي باز مي‌کند. همان اکثريتي که در بحث حق و باطل وارد مي‌شود. اما اين ربطي به اکثريت بعد از حق ندارد. طبعا در ميان اهل حق مي‌نشينند و طرف مشورت «وشاورهم في‌الامر» هم هستند. در نظام جمهوري اسلامي هم مشورت ساختاري شکل مي‌گيرد و يک راي اکثر مي‌شود که همان براي اقامه حق مورد توجه قرا مي‌گيرد.

کم بودن دينداران واقعي در بلاها و سختي‌ها

لذا حضرت اباعبدالله الحسين(ع) در شب چهارم و يا هفتم محرم زماني که پشت سر هم خبرها را برايش مي‌آوردند، در منازل مختلف براي اصحاب صحبت مي‌کردند.روايت است که بالغ بر ۵ هزار نفر حضرت را همراهي مي‌کردند و تلقي‌شان هم اين بود که کوفه آماده است.

حضرت افراد را جمع کرد و براي آنها توضيح داد که ما با چنين وضعيتي مواجهيم، هرکس مشکلي و محذوريتي دارد و يا با وضعيتي مواجه است که نمي‌تواند ما را همراهي کند، همين الان دست زن و بچه را بگيرد و برود.

حضرت ابتداي خطبه را اين‌گونه آغاز کرد:«مردم بنده دنيا هستند و دين هم يک لقلقه زبان است . حرکت مي‌کنند آن طوري که معيشتشان اقتضا مي‌کند و هر وقت با بلا آزموده شوند، قليل مي‌شوند انسانهايي که پاي دين مي‌ايستند.»

ما در دهه اخير آن قدر مسائلي را تجربه کرده‌ايم که تقريبا نيازي به بحث و بررسي ندارد، ولي به هر حال اين تکليف به گردن ماست که حواسمان جمع باشد، نزاع حق و باطل را در جايگاه و با افرادش درست تشخيص بدهيم؛ چرا که خيلي‌ها اشتباهي در جايگاه حق و خيلي‌ها هم اشتباهي در جايگاه باطل قرار مي‌گيرند و خودشان هم متوجه نيستند.

اگر افرادي قابليت همراهي و ايستادگي در مسير حق را دارند نبايد ما آنها را بي‌جهت باطل کنيم و اگر کساني خودشان را در مسير حق جا زده‌اند، زود بشناسيم.البته نبايد مسائل جزئي را تبديل به دعواي حق و باطل کنيم چرا که امري نامربوط است.

تاثير گناه در انحراف از مسير حق

حضرت زينب سلام‌الله عليها تذکري را در مجلس يزيد داد و آن آيه دهم سوره هود بود. کساني که مسير سوئي را در پيش مي‌گيرند از مسير منحرف‌تر مي‌شوند.ابتدا شخص آدم نامناسبي نيست. اما با مسير سوء مي رسند به جايي که آيات قرآن را تکذيب مي‌کنند! صحنه، صحنه دشواري است. اشخاصي به نحو تعجب‌آ‌وري يک مرتبه خودشان را آن طرف مي‌اندازند که انسان باورش نمي‌شود.

مثلا يک شخصيت بزرگواري مي‌خواهد بگويد که دو دوره تصدي آقاي احمدي‌نژاد، باطل بوده است. مي‌گويد که ما قبل از انقلاب همه اروپا را با گذرنامه ايران و ماشين سواري رفتيم. گذرنامه ايراني‌ها اين قدر اعتبار داشت. حالا ببينيد دولت‌هاي نهم و دهم اوضاع را به جايي رسانده‌اند که اصلا نام ايراني هيچ اعتباري ندارد!

اين چه جور اظهارنظري است؟ از شما با آن سابقه و عظمت توقعي نيست. آيا اين اظهارنظر عاميانه پذيرفتني است؟!

اگر شما مي‌خواهيد اين طوري مقايسه کنيد که اصلا مبارزه و تلاش شما براي تغيير رژيم بي‌معناست چون بيشترين اعتباري که غربي‌ها براي گذرنامه ايران قائل بودند در زمان رژيم پهلوي بود! نه شما و نه ديگري، هر دولتي در جمهوري اسلامي ايران شکل بگيرد، آنچه که شما به عنوان اعتبار گذرنامه مي‌گوييد برنمي‌گردد.

اينجاست حضرت اباعبدالله(ع) در جاهاي مختلف دايما تاکيد مي‌کرد که شما به حبل‌الله و سنت پيامبر و مسير اهل‌بيت عليهم‌السلام همچنان ملتزم باشيد. ما از تمسک به روح و نهضت بزرگ امام حسين(ع) نبايد غافل شويم. بايد دايما دعا و تضرّع کنيم. هم خداوند قدري دولتمردان داخل کشور را به هوش بياورد و ما هم خودمان به هوش بياييم و هم اينکه ان‌شاءالله توفيقات مناسبي حاصل شود و از فشار و رنج و زحمتي که سلطه‌گران براي ما به وجود آورده‌اند آسوده‌تر شويم. منتها يادمان نرود که هر اتفاقي قرار است بيفتد در نهايت قليلي از انسانهايي که مومن پاي دين ايستادند در عرصه خواهند ماند و اين قليل نمي‌تواند تکليف خودش را منوط به اين و آن کند.

دانلود...
ما را در سایت دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : بهمن khoondel بازدید : 553 تاريخ : شنبه 25 آبان 1392 ساعت: 5:19