بسماللَّه الرّحمن الرّحيم
جوانان و دانشجويان عزيز
در اين گردهمائى دانشجوئى مجموعههاى متعددى از دانشجويان شركت كردهاند. اين نقطهى روشن ديگرىست كه جذابيت طبيعى گردهمائىهاى دانشجوئى را مضاعف مىسازد.
دانشجوى متعهد و آگاه از پيش از انقلاب تا كنون همواره در جستجوى مهمترين مسائل جارى كشور بوده است. او با انگيزهى آگاهى و نشاطى كه لازمهى محيطهاى دانشجوئىست، در پى آن است كه آرمانهاى والا و تعهدآور خود را در پيگيرى اين گونه مسائل جستجو كند و در راه آن گام نهد. اين نيز خصوصيت طبيعى ديگرى براى محيطهاى دانشجوئىست .
امروز سرآغاز فهرست بلند مسائل كشور مسئلهى عدالت است. دانشجوى جوان اگر چه خود برخاسته از قشرهاى مستضعف جامعه هم نباشد، به عدالت اجتماعى و پر كردن شكافهاى طبقاتى به چشم يك آرزوى بزرگ و بىبديل مىنگرد.
اين احساس و انگيزه در دانشجو پر ارج و مبارك است. و مىتواند پايهى قضاوتها و برنامههاى عملى او براى حال و آينده باشد. اگر عدالت - عدالت واقعى و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت - آرزو و آرمان و هدف برنامهريزىهاست، پس بايد هر پديدهى ضد عدالت در واقعيات كشور مورد سؤال قرار گيرد .
مسابقهى رفاه ميان مسئولان، بىاعتنائى به گسترش شكاف طبقاتى در ذهن و عمل برنامهريزان، ثروتهاى سر برآورده در دستانى كه تا چندى پيش تهى بودند، هزينه كردن اموال عمومى در اقدامهاى بدون اولويت، و به طريق اولى در كارهاى صرفاً تشريفاتى، ميدان دادن به عناصرى كه زرنگى و پرروئى آنان همهى گلوگاههاى اقتصادى را به روى آنان مىگشايد، و خلاصه پديدهى بسيار خطرناك انبوه شدنِ ثروت در دست كسانى كه آمادگى دارند آنرا هزينهى كسب قدرت سياسى كنند. و البته با تكيه بر آن قدرت سياسى اضعاف آنچه را كه هزينه كردهاند گرد مىآورند.
اينها و امثال آن نقطههاى استفهام برانگيزىست كه هر جوان معتقد به عدل اسلامى ذهن و دل خود را به آن متوجه مىيابد و از كسانى كه مظنون به چنين تخلفاتى شناخته مىشوند پاسخ مىطلبد. و همچنين در كنار آن از دولت و مجلس و دستگاه قضائى عملكرد قاطعانه براى ريشهكن كردن اين فسادها را مطالبه مىكند.
امروز اين مهمترين و مطرحترين مسئلهى كشور ماست و نسل جوان دانشجوى متعهد و مؤمن نمىتواند نسبت به آن بىتفاوت بماند.
توفيقات همگان را از خداوند متعال خواستارم
والسلام عليكم و رحمةاللَّه - سيد على خامنهاى - 6/08/1381
فرمان هشت مادهيى به سران قوا
حضرات آقايان رؤساى محترم قواى سه گانه دامت تأييداتهم
تشكيل ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادى و تهيه طرح مبارزه با فساد كه دو قوهى مجريه و قضائيه بدان همت گماشتهاند، عزم جدّى مسئولان را به اقدام در اين امراساسى و حياتى نويد ميدهد. حكومتى كه مفتخر به الگو ساختن نظام علوى است بايد در همه حال تكليف بزرگ خود را كم كردن فاصلهى طولانى خويش با نظام آرمانى علوى و اسلامى بداند، و اين جهادى از سر اخلاص و همّتى سستىناپذير ميطلبد. جمهورى اسلامى كه جز خدمت به مردم و افراشتن پرچم عدالت اسلامى، هدف و فلسفهئى ندارد نبايد در اين راه دچار غفلت شود؛ رفتار قاطع و منصفانهى علوى را بايد در مدّ نظر داشته باشد؛ و به كمك الهى و حمايت مردمى كه عدالت و انصاف را قدر ميدانند تكيه كند.
نامگذارى امسال به نام مبارك «رفتار علوى» فرصت مناسبى است كه شما برادران عزيز، خط مراقبت از سلامت نظام را كه بحمداللَّه در سالهاى گذشته همواره در كار بوده، فعّاليتى تازه نفس و سازمان يافته ببخشيد و با همكارى و اتحاد، افقها را در برابر چشم اين ملّت نجيب و مؤمن، روشنتر و شفافتر سازيد.
امروز كشور ما تشنهى فعاليّت اقتصادى سالم و ايجاد اشتغال براى جوانان و سرمايهگذارى مطمئن است. و اين همه به فضائى نيازمند است كه در آن، سرمايهگذار و صنعتگر و عنصر فعال در كشاورزى و مبتكر علمى و جويندهى كار و همهى قشرها، از صحّت و سلامت ارتباطات حكومتى و امانت و صداقت متصديان امور مالى و اقتصادى مطمئن بوده و احساس امنيت و آرامش كنند. اگر دست مفسدان و سوءاستفادهكنندگان از امكانات حكومتى، قطع نشود، و اگر امتيازطلبان و زيادهخواهان پرمدّعا و انحصارجو، طرد نشوند، سرمايهگذار و توليد كننده و اشتغالطلب، همه احساس ناامنى و نوميدى خواهند كرد و كسانى از آنان به استفاده از راههاى نامشروع و غيرقانونى تشويق خواهند شد.
خشكانيدن ريشهى فساد مالى و اقتصادى و عمل قاطع و گرهگشا در اين باره، مستلزم اقدام همه جانبه بوسيلهى قواى سه گانه مخصوصاً دو قوهى مجريه و قضائيه است. قوهى مجريه با نظارتى سازمان يافته و دقيق و بىاغماض، از بروز و رشد فسادمالى در دستگاهها پيشگيرى كند، و قوهى قضائيه با استفاده از كارشناسان و قضات قاطع و پاكدامن، مجرم و خائن و عناصر آلوده را از سر راه تعالى كشور بردارد. بديهى است كه نقش قوهى مقننه در وضع قوانين كه موجب تسهيل راهكارهاى قانونى است و نيز در ايفاء وظيفهى نظارت، بسيار مهم و كارساز است.
لازم است نكاتى را به حضرات آقايان و ديگر دست اندركاران كشور كه ميتوانند در مبارزه با فساد مالى ايفاء نقش كنند، تذكر دهم :
1- با آغاز مبارزهى جدّى با فساد اقتصادى و مالى، يقيناً زمزمهها و بتدريج فريادها و نعرههاى مخالفت با آن بلند خواهد شد. اين مخالفتها عمدتاً از سوى كسانى خواهد بود كه از اين اقدام بزرگ متضرر ميشوند و طبيعى است بددلانى كه با سعادت ملت و كشور مخالفند يا سادهدلانى كه از القائات آنان تاثير پذيرفتهاند با آنان همصدا شوند. اين مخالفتها نبايد در عزم راسخ شما ترديد بيفكند. به مسئولان خيرخواه در قواى سه گانه بياموزيد كه تسامح در مبارزه با فساد، بنوعى همدستى با فاسدان و مفسدان است. اعتماد عمومى به دستگاههاى دولتى و قضائى در گرو آن است كه اين دستگاهها در برخورد با مجرم و متخلف قاطعيت و عدم تزلزل خود را نشان دهند.
2- ممكن است كسانى بخطا تصوّر كنند كه مبارزه با مفسدان و سوءاستفادهكنندگان از ثروتهاى ملّى، موجب ناامنى اقتصادى و فرار سرمايهها است. به اين اشخاص تفهيم كنيد كه بعكس، اين مبارزه موجب امنيت فضاى اقتصادى و اطمينان كسانى است كه مىخواهند فعاليت سالم اقتصادى داشته باشند. توليد كنندگان اين كشور، خود نخستين قربانيان فساد مالى و اقتصاد ناسالماند.
3- كار مبارزه با فساد را چه در دولت و چه در قوهى قضائيه به افراد مطمئن و برخوردار از سلامت و امانت بسپاريد. دستى كه ميخواهد با ناپاكى دربيفتد بايد خود پاك باشد، و كسانى كه ميخواهند در راه اصلاح عمل كنند بايد خود برخوردار از صلاح باشند.
4- ضربهى عدالت بايد قاطع ولى در عين حال دقيق و ظريف باشد. متهم كردن بىگناهان، يا معاملهى يكسان ميان خيانت و اشتباه، يا يكسان گرفتن گناهان كوچك با گناهان بزرگ جايز نيست. مديران درستكار و صالح و خدمتگزار كه بيگمان، اكثريت كارگزاران در قواى سه گانه كشور را تشكيل ميدهند نبايد مورد سوء ظن و در معرض اهانت قرار گيرند و يا احساس ناامنى كنند. چه نيكو است كه تشويق صالحان و خدمتگزاران نيز در كنار مقابله با فساد و مفسد، وظيفهئى مهم شناخته شود.
5- بخشهاى مختلف نظارتى در سه قوه از قبيل سازمان بازرسى كل كشور، ديوان محاسبات و وزارت اطلاعات بايد با همكارى صميمانه، نقاط دچار آسيب در گردش مالى و اقتصادى كشور را بدرستى شناسائى كنند و محاكم قضائى و نيز مسئولان آسيب زدائى در هر مورد را يارى رسانند.
6- وزارت اطلاعات موظف است در چهارچوب وظائف قانونى خود، نقاط آسيبپذير در فعاليتهاى اقتصادى دولتىِ كلان مانند: معاملات و قراردادهاى خارجى، و سرمايهگذاريهاى بزرگ، طرحهاى ملّى، و نيز مراكز مهم تصميمگيرى اقتصادى و پولى كشور را پوشش اطلاعاتى دهد و به دولت و دستگاه قضائى در تحقق سلامت اقتصادى يارى رساند و بطور منظم به رئيس جمهور گزارش دهد.
7- در امر مبارزه با فساد نبايد هيچ تبعيضى ديده شود. هيچكس و هيچ نهاد و دستگاهى نبايد استثنا شود. هيچ شخص يا نهادى نميتواند با عذر انتساب به اينجانب يا ديگر مسئولان كشور، خود را از حساب كشى معاف بشمارد. با فساد در هر جا و هرمسند بايد برخورد يكسان صورت گيرد.
8- با اين امر مهم و حياتى نبايد بگونهى شعارى و تبليغاتى و تظاهرگونه رفتار شود. بجاى تبليغات بايد آثار و بركات عمل، مشهود گردد. به دست اندركاران اينمهم تاكيد كنيد كه بجاى پرداختن به ريشهها و امالفسادها به سراغ ضعفا و خطاهاى كوچك نروند و نقاط اصلى را رها نكنند. هرگونه اطلاع رسانى به افكار عمومى كه البته در جاى خود لازم است، بايد بدور از اظهارات نسنجيده و تبليغاتگونه بوده و حفظ آرامش و اطمينان افكار عمومى را در نظر داشته باشد.
از خداوند متعال اخلاص و جِدّ و توفيق را براى خود و شما و همهى مسئولان اين امور، مسئلت ميكنم و اميدوارم اين اقدام مورد رضاى حضرت بقيةاللَّهالاعظم روحى فداه قرار گرفته گام بلندى بسوى رفاه و آسايش عمومى را تدارك كند.
والسلام عليكم - سيدعلى خامنهاى - 10/02/1380
عدالت یعنی...
البته عدالت، همه جا به معناى «برابرى» نيست. اشتباه نشود. عدالت يعنى هر چيزى را در جاى خود قرار دادن. اين معناى عدل است. ..عدالت يعنى برطبق حق عمل كردن، و حقِّ هر چيز و هركسى را به او داد.(17/10/1371)
عدالت تندروی نیست، حقگرایی است
بعضى مىخواهند با عنوان تندروى، عدالت را متهم و محكوم كنند. عدالت، تندروى نيست؛ حقگرايى است؛ توجه به حقوق آحاد مردم است؛ جلوگيرى از ويژهخوارى است؛ جلوگيرى از تجاوز و تعدى به حقوق مظلومان است. (12/5/1384)
دنبال توليد ثروت رفتن بدون نگاه به عدالت، همان چيزى مىشود كه امروز در كشورهاى سرمايهدارى مشاهده مىكنيم.(8/6/1384)
پایه مشروعیت
مشروعيت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعيض و نيز عدالتخواهى است. اين، پايه مشروعيت ماست. الان درباره مشروعيت حرفهاى زيادى زده مىشود، بنده هم از اين حرفها بلدم؛ اما حقيقت قضيه اين است كه اگر ما دنبال عدالت نباشيم، حقيقتاً من كه اينجا نشستهام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ يعنى هرچه اختيار دارم و هرچه تصرّف كنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ ديگران هم همينطور. ما براى عدالت و رفع تبعيض آمدهايم.(5/6/1382)
ما اگر دنبال عدالت اجتماعى نباشيم، وجود ما پوچ و بيهوده است و جمهورى اسلامى معنى ندارد.(6/8/1383)
تشکیل حکومت هدف نیست!
تشكيل حكومت، هدف نيست. نكته اساسى اين جاست. تشكيل حكومت براى تحقّق آرمانهاست. اگر حكومت تشكيل شد، ولى در جهت تحقّق آرمانها پيش نرفت، حكومت منحرف است. اين يك قاعده كلى است؛ اين معيار است. ممكن است تحقّق آرمانها سالهايى طول بكشد؛ موانع و مشكلاتى بر سر راه وجود داشته باشد؛ اما جهت حكومت - جهت و سمتگيرى اين قدرتى كه تشكيل شده است - حتماً بايد به سمت آن هدفها و آرمانها و آرزوهايى باشد كه شعار آن داده شده است و داده مىشود و در متن قرآن و احكام اسلامى وجود دارد.(19/9/1375)
در راه ماندگان
انسانى كه ايمان دينى ندارد، اميد روشن ندارد. انسانى كه ايمان دينى ندارد قدرت برخورد با مشكلات را، به صورت اساسى ندارد. در نيمه راه مىماند و از نيمه راه برمىگردد.(15/7/1371)
در اسلام، عدالت مسألهى بسيار مهمى است. ارزشى كه از نظر اسلام بههيچوجه و در هيچ شرايطى مورد مناقشه قرار نمىگيرد، عدالت است.(18/2/1384)
ادامه حرکت انبیا
تكيهى بر عدالت، اساسىترين و محورىترين اصلِ يك حركت الهى است؛ ادامهى كار همهى انبيا و مصلحان بزرگ تاريخ است.(12/5/1384)
بدون عدالت یعنی غیراسلامی و منافقانه
دعوت به نظام اسلامى، منهاى اعتقادى راسخ و عملى پيگير در راه عدالت اجتماعى، دعوتى ناقص، بلكه غلط و دروغ است و هر نظامى هرچند با آرايش اسلامى، اگر تأمين قسط و عدل و نجات ضعفا، و محرومين، در سرلوحهى برنامههاى آن نباشد، غيراسلامى و منافقانه است.(10/3/1369)
اگر در دنيا دو نقطه وجود دارد كه يكى نقطه عدل و يكى نقطه ظلم است و هردو هم غيراسلامى هستند، اسلام به آن نقطه عدل، ولو غيراسلامى است، توجّه موافق دارد.(10/10/1373)
عدالت، در هر کجا
استقرار عدل، تبعيت از عدل، ترويج عدل، تلاش و مجاهدت براى عدل، بزرگداشت عدالت هرجا كه باشد - ولو در بلاد غيرمسلم - و تقبيح ظلم در هر نقطهاى از دنيا كه باشد. اين هم يكى از خصوصيات اسلامى است. (10/10/1373)
ارزش درجه یک
نبايد ارزش عدالت به عنوان يك ارزش درجهى دو كمكم در مقابل ارزشهاى ديگر به فراموشى سپرده شود؛ در نظام ما اين خطر وجود داشته است. ارزشهاى ديگر هم خيلى مهم است؛ مثلاً ارزش پيشرفت و توسعه، ارزش سازندگى، ارزش آزادى و مردمسالارى. مطرح كردن ارزش عدالت مطلقاً به معناى نفى اينها نيست؛ اما وقتى ما اين ارزشها را عمده مىكنيم و مسألهى عدالت و نفى تبعيض و توجه به نيازهاى طبقات محروم در جامعه كمرنگ مىشود، خطر بزرگى است؛ اما با عدالتمحور بودن يك دولت، اين خطر از بين مىرود يا ضعيف مىشود.(29/11/1380)
بدون تأمين عدالت اجتماعى، جامعهى ما اسلامى نخواهد بود.(9/11/1368)
حکومت پشتیبان پابرهنگان
در نظام اسلامى بايد همهى افراد جامعه، در برابر قانون و در استفاده از امكانات خداداد ميهن اسلامى، يكسان و در بهرهمندى از مواهب حيات، متعادل باشند. هيچ صاحب قدرتى قادر به زورگويى نباشد و هيچكس نتواند برخلاف قانون، ميل و ارادهى خود را به ديگران تحميل كند. طبقات محروم و پابرهنگان جامعه، مورد عنايت خاص حكومت باشند و رفع محروميت و دفاع از آنان در برابر قدرتمندان، وظيفهى بزرگ دولت و دستگاه قضايى محسوب شود. هيچكس به خاطر تمكن مالى، قدرت آن را نيابد كه در امور سياسى كشور و در مديريت جامعه دخالت و نفوذ كند و هيچ تدبير و حركتى در جامعه، به افزايش شكاف ميان فقرا و اغنيا نينجامد. پابرهنگان، حكومت اسلامى را پشتيبان و حامى خود حس كنند و برنامههاى آن را در جهت رفاه و رفع محروميت خود بيابند.(10/3/1369)
دیوانسالاری با عدالت
اگر ديوانسالارى و تشكيلات ما عدالت را مختل مىكند، مضر است. بايد ديوانسالارى را به نحوى سازماندهى و تنظيم كرد كه به عدالت كمك كند.(7/4/1383)
معنویت بدون عدالت!
بعضىها اهل معنايند، اما هيچ نگاهى به عدالت ندارند؛ اين نمىشود. اسلام، معنويتِ بدون نگاه به مسائل اجتماعى و سرنوشت انسانها ندارد؛ «من اصبح و لم يهتمّ بامور المسلمين فليس بمسلم». آدم معنوىيى كه با ظلم مىسازد، با طاغوت مىسازد، با نظام ظالمانه و سلطه مىسازد، اين چطور معنويتى است؟ اينگونه معنويت را ما نمىتوانيم بفهميم.(8/6/1384)
این عدالت، عدالت نیست
اگر عدالت از عقلانيت و معنويت جدا شد، ديگر عدالتى كه شما دنبالش هستيد، نخواهد بود؛ اصلاً عدالت نخواهد بود. عقلانيت بهخاطر اين است كه اگر عقل و خرد در تشخيص مصاديق عدالت بهكار گرفته نشود، انسان به گمراهى و اشتباه دچار مىشود؛ خيال مىكند چيزهايى عدالت است، در حالىكه نيست؛ و چيزهايى را هم كه عدالت است، گاهى نمىبيند. (8/6/1384)
عقلانیت غیرمحافظهکار
عقلانيت و محاسبه كه مىگوييم، فوراً به ذهن نيايد كه عقلانيت و محاسبه به معناى محافظهكارى، عقلگرايى و تابع عقل بودن است. عاقل بودن و خرد را به كار گرفتن با محافظهكارى فرق دارد. محافظه كار، طرفدار وضع موجود است؛ از هر تحولى بيمناك است؛ هرگونه تغيير و تحولى را برنمىتابد و از تحول و دگرگونى مىترسد؛ اما عقلانيت اينطور نيست؛ محاسبهى عقلانى گاهى اوقات خودش منشأ تحولات عظيمى مىشود. انقلاب عظيم اسلامى ما ناشى از يك عقلانيت بود. (8/6/1384)
مقدمه دیکتاتوری
کسانی که با گردن کشی در مقابل قانون، حرمت آن را از بین میبرند یا دارای سوء نیت و عناد هستند و یا در بی مبالاتی و غفلت به سر میبرند، این افراد در واقع مقدمه و زمینه دیکتاتورها را فراهم میکنند.(12/11/1382)
خطر بزرگ جامعه
حالت خوابرفتگى و تن دادن به آنچه در جريان عمومىِ سياسى و اقتصادى دنيا دارد مىگذرد و تسليم شدن به آن، خطر بزرگ جامعهى ماست و اگر كسى درست بفهمد و بينديشد، مىفهمد كه بايد با يك تحرك و تحول، اين وضع را دگرگون كرد؛ هم در زمينهى مسائل اقتصادى، هم در زمينهى مسائل سياسى. بنابراين عقلانيت با محافظهكارى فرق دارد. محاسبهى عقلانى را با محاسبهى محافظهكارانه به هيچوجه مخلوط نكنيد؛ اينها دو چيز است.تا مىگوييم محاسبه و عقلانيت، عدهيى مىگويند مواظب باشيد، دست از پا خطا نكنيد، عقل را رعايت كنيد؛ نبادا يك حرفِ آنچنانى بزنيد كه در دنيا آنطورى بشود؛ نبادا يك كارِ آنچنانى بكنيد كه دنيا صفآرايى كند. اينها عقلانيتِ محافظهكارانه است؛ من به اين اصلاً اعتقاد ندارم.(8/6/1384)
عدالت غیر اسلامی
بعضى اين طور تصوّر مىكردند - شايد حالا هم تصوّر كنند - كه ما بايستى دورهاى را صرف رشد و توسعه كنيم و وقتى كه به آن نقطه مطلوب رسيديم، به تأمين عدالت اجتماعى مىپردازيم. اين فكرْ اسلامى نيست. «عدالت» هدف است و رشد و توسعهْ مقدمه عدالت است.(8/6/1374)
عدل مقدمه اخلاق
عدل، مقدمهى تخلق به اخلاقاللَّه و نورانى شدن انسانهاست.(18/4/70)
عدالت در جامعه و نيز حكومت اسلامى در ميان اجتماعات بشرى هم با اينكه هدف بزرگى محسوب مىشود، ولى خود آن يك مقدمه براى تعالى و رشد انسان است كه در تزكيهى آدمى نهفته است. (1/8/70)
صلح بدتر از جنگ
صلح باید با عدالت همراه باشد. برای یک ملت، صلح تحمیلی و غیر عادلانه از جنگ هم بدتر است.(23/7/1380)
عدالت اجتماعی، آنچیزی است که حتی کسانی که اصرار داشتند شعار عدالت اجتماعی را به دلائل سیاسی وبا انگیزه های گوناگون کم رنگ کنند، بالاخره نتوانستند؛ مجبور شدند عدالت اجتماعی را مطرح کنند.(1/9/1378)
عدالت، ارزش کمیاب
الان هم در دنيا حكومتهايى هستند كه شعار دين سرِ دستشان قرار دارد. آنچه در دنيا كمياب است - كه اين همه دشمنى را به خودش جذب كرده - حكومت ارزشهاى دينى است؛ پيدا شدن دين است؛ يعنى اصرار بر تحقق عدالت اجتماعى. اينكه ما مىگوييم، شعار نيست؛ حقيقت و هويت ماست. ما اگر دنبال عدالت اجتماعى نباشيم، وجود ما پوچ و بيهوده است و جمهورى اسلامى معنى ندارد.(6/8/1383)
ملاک وجود عدالت؟
ممكن بود در گوشهاى از آن جامعه، كسى به كسى ظلم بكند؛ اما اين، ملاك فقدان عدالت اجتماعى نيست. ملاك وجود و عدم عدالت اجتماعى، استقرار حاكمانه عدالت اجتماعى است. در جامعهاى كه قانون و حكمروايى عادلانه است، حكمران عادل است و نيّت، نيّت عدالت است، حركت عمومى به سمت عدالت اجتماعى است. ممكن است دير يا زود اين راه طى شود و مدتى طول بكشد؛ اما بالاخره به عدالت اجتماعى خواهد رسيد. (29/9/74)
آرزوی استکبار
كسانى كه خيال مىكنند اسلام بايد برود و در گوشهاى بنشيند و مردان اسلام و دين فقط زبان نصيحت را به كار گيرند، اينها دانسته يا ندانسته همان چيزى را مىگويند كه مراكز قدرت جهانى آن را مىخواهند و آرزو مىكنند. مراكز قدرت استكبارى از اينكه رهبران اسلامى در گوشهاى از دنيا بنشينند و گاهى پيامى بدهند و يك كلمه حرفى بزنند - همچنان كه رهبران مسيحى در هر قضيهاى پيامى مىدهند، نصيحتى مىكنند و جملهاى مىگويند - هيچ ترسى ندارند؛ مىدانند اين خطرى براى آنها دانلود...ما را در سایت دانلود دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : بهمن khoondel بازدید : 741 تاريخ : چهارشنبه 29 خرداد 1392 ساعت: 23:14