در مقاله تهديدات رسانه اي پيشرو و برنامه راهبردي ما که درشماره 265 همين هفته نامه درتاريخ 29/5/92به چاپ رسيد؛ ضمن تحليلي از احياي زنجيره اي يک جريان رسانه اي مسبوق به سابقه، بيان داشتيم که بجهت اختصار در مقام توصيه و ارائه راهکاري به دولت محترم يازدهم نيستيم و اين موضوع را به جهت ضرورت نقل يک واقعه از مناظره ميرحسين موسوي و مهدي کروبي در سال 88- که بسيار درس آموز براي همه کساني است که به اين جريان اعتماد و تکيه مي کنند- به فرصت هاي ديگر واگذار کرديم.
واقعه اي که امروز نيز زبان حال خانم الهه راستگو عضو اصلاح طلب معتدل منتخب چهارمين دوره انتخابات شوراي شهر تهران است؛عضوي که بجهت پايبندي شرعي به سوگند نمايندگي مردم و راي دادن به محمد باقر قاليباف شهردار تهران نه تنها آماج حملات همين جريان رسانه اي قرار گرفت بلکه عملا نيز از عضويت از دو نهاد مدني وابسته به اصلاح طلبان اخراج شد! خانم الهه راستگو نيز با ارسال نامهاي به رسانهها ضمن اشاره به سبقه اين جريان:«اين ديکتاتوري و تک صدايي قبلا نيز داد بخش بزرگي از جناح موسوم به چپ و اصلاح طلبان فعلي را در آورده بود. يک حزب دولتي برآمده از دولت هفتم و هشتم از طرف تمام جريان تصميم مي گرفت و اگر کسي با آن تصميم مخالفت داشت با بهره گيري از گزاره هاي مختلف و در قالب هاي زيبايي که داشت نه تنها مخالفين بلکه منتقدين را يا از صحنه بيرون مي کرد و يا مجبور به سکوت مي کرد.اين درحالي بود که ادعاي گسترش جامعه مدني و مشارکت مردم توسط آنان گوش فلک را کر مي کرد» پرده از شبکه رسانه اي وابسته و احياي مجدد آن مي گشايد:«حتي اگر ديکتاتورهاي مدرن و قيم ماب راخوش نيايد و انبوه اهانتها، تحقيرها و توهينها را در شبکه رسانهاي داخلي و خارجي خود به اينجانب نثار نمايند چراکه از سال 76 با اين شيوه استبداد مدرن آشنا شده و بارها از سوي آن نواخته شده ام.» و به نفوذ مجدد اين جريان تحت شعار اعتدال !و زوايه خود و بخش زيادي از جريان اصلاحات سخن مي گويد:«اينجانب صراحتا اعلام ميکنم که با بخشي از جريان اصلاح طلب که اتفاقا بخش تندروي آن محسوب مي شوند و جالب آنکه بر اساس جبر زمانه اکنون شعار اعتدال ميدهند! و از دولت سهم خواهي ميکنند زاويه داشته و دارم و تا آنجا که مطلع هستم بخش زيادي از نخبگان اين جريان با اينجانب نيز همسو هستند، اما غالبا به دليل جلوگيري ازهتک حرمت خويش جرات بيان انتقادات خود را از اين قيم مابان ندارند.» و ضمن هشدار جدي به عقلاي جريان، خواستار چاره انديشي زودتربراي اين مشکل اساسي مي شوند:«به نظر من چنانچه مجددا ديکتاتوري مدرن بر جريان اصلاحات حاکم شوند اين مقدار اقبال نسبي مردمي را قطعا و يقينا از دست خواهيم داد و من به عقلاي جريان هشدار جدي ميدهم که زودتر چارهاي براي اين مشکل اساسي بيانديشند.»لذا امروز با توجه به صدا درآمدن اين زنگ هشدار و طنين آن در فضاي سياسي کشور بنظر مي رسد بازخواني اين واقعه -که اتفاقا از نظر تحليل گران پنهان ماند - يک ضرورت است.
بعد از آنکه مير حسين موسوي علي رغم اعلام رسمي کانديداتوري سيد محمد خاتمي؛ نامزدي خود را اعلام نمود؛ اعتراض جريان پيشرو اصلاحات به اقدام مير حسين و عدم پذيرش نامزدي او بالاخص با اعلام مرزبندي موسوي نسبت به جريان يادشده، افق پيش روي اصلاح طلبان را بيش از گذشته در هاله اي از ابهام فرو برد!اما ديري نپاييد که در توافقي نانوشته ميرحسين موسوي با تشکيل دو ستاد انتخاباتي و ساماندهي جريان پيشرو تحت ستادي مستقل در شمال تهران شايد از منظر خود پرده از اين ابهام گشود اما اين نه پايان بلکه آغازي بر انتقادات و هشدارهاي جدي نخبگان معتدل اين جريان از عواقب همکاري با اين مجموعه بود.در مدت کوتاهي آثار تحرکات اين ستاد با محوريت اعضاي دو حزب دوقلو در سراسر کشور تحت راهبرد جذب آراي خاکستري بالاخص در مناطق بالاي شهري!بروز نمود.يکي از اين هشدارها که بجهت انعکاس عظيم رسانه اي و گسترده گي مخاطب آن بسيار قابل توجه است؛هشدار مهدي کروبي كانديداي انتخابات رياست جمهوري دوره دهم به ميرحسين موسوي در بخش پاياني مناظره زنده تلويزيوني سه شنبه 19/3/1388 است. كروبي در بخش پاياني اين مناظره بنظر مي رسد با توجه به تجربه مجلس ششم خود از اين طيف، با بيان اينكه سختيهاي متعددي در اين راه وجود دارد؛با اشاره به دسته بندي صدرالاشاره و ماهيت دسته اخير در لفافه احتياط مورد اشاره خانم الهه راستگو، از ميرحسين موسوي سئوال مي کند در برابر اين سختيها و مشكلات چه كاري انجام ميدهيد؟:«من دو دسته را در كنار موسوي ميبينم؛ دسته اول كساني هستند كه با ايشان و آدمهاي خوبي هستند و دسته ديگر افرادي هستند كه بد نيستند اما كارشان فضاسازي است و يكدفعه شايعه ميكنند!!؟... امروز جرياني هست كه به دنبال اين است كه كاري انجام دهد تا كار را خراب كند و اين افراد چند نفري هم بيشتر نيستند و آقاي موسوي در اين لحظه حساس اين نكته را به مردم بگويند كه ... در برابر سختيها و مشكلات چه كاري انجام ميدهد؟»
ميرحسين موسوي درپاسخ به اين سئوال ضمن اشاره به اين مطلب که ورود او به صحنه انتخابات مستقل بوده است! مي گويد:« در حلقه اصلي تصميمگيريهاي ستاد من افرادي هستند كه به هيچ وجه گرايشهاي مثبت و منفي، كه در سطح جامعه بشود به آنها عيب گرفت را نمييابم...منتهي بنده فضا را باز نگه داشتم ! و گفتم در وسط صحنه مواضع خود را اعلام ميكنم و اصلاحطلبي هستم كه دائم به اصول رجوع ميكنم! ...به هر حال بنده در شرايط فعلي احساس تكليف كردم و براساس يك موضع مستقل وارد صحنه شدم ولي دست خود را باز گذاشتهام تا كسانيكه ساختار شكن نيستند! و نظام و قانون اساسي را قبول دارند !و ميخواهند در داخل نظام كار كنند،! با آغوش باز روبرو شوند! و ما نميتوانيم از آنها بپرسيم كه چرا از ما حمايت ميكنيد.!!؟ ولي گروه اصلي تصميمگيري ما يك حلقه بيشتر نيست! و ما براساس آن عمل ميكنيم !»
اگر خواننده اين مقاله در مقام انصاف همين سئوال و پاسخ درون جرياني اصلاح طلبان را محور يک قضاوت منطقي قرار دهد ؛به چه نتايجي در دادگاه وجدان خود دست خواهند يافت؟آيا گذشته از اقرار سئوال کننده و پاسخ دهنده به وجود تهديد آميز اين طيف تندرو، به مردودي سئوال کننده و پاسخ دهنده علي رغم چنين اطلاعي در قبال کَيد اين طيف آنهم در بادي امر صحه نخواهند گذاشت؟
در جريان يازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري نيز همين طيف تندرو علي رغم حمايت از يک نامزد مستقل اصلاح طلب و در عين مخالفت در کناره گيري او بنفع حجت الاسلام دکتر روحاني و اقدامات تخريبي پيش از آن عليه دکتر روحاني، به تعبير خانم الهه راستگو بجهت جبر زمانه شعار اعتدال سر دادند! و پس از پيروزي دکتر روحاني همين طيف با استفاده از شبکه رسانه اي داخلي و خارجي خودسهم خواهي خود را در سطح کابينه آغاز کرد و هم اکنون نيز اين سهم خواهي را در حلقه هاي پايين مديريتي همچون مشاوران، معاونان، روساي سازمانها، استانداران و ردههاي پايينتر دنبال مي کنند.آنان امروز حتي پا را فراتر از اين قرارداده و با مصادره شعار اعتدال !و معرفي خود بعنوان پيروز انتخابات،به تجربه مصادره آرا مردم در دوم خرداد 76 و معرفي سيد محمد خاتمي بعنوان مسافر قطار اين طيف و پرچمِ ميل پرچم –که هر وقت اراده شود به پايين کشيده خواهد شد- در محافل خصوصي(مثلا همين جلسه اخير در لواسان) و حتي در بعض موارد علنا اعلام مي کنندروحاني بايد!!! بداند که راي شکننده اي دارد و مستاجر 4 ساله!!! ميباشد و اگر با اصلاحطلبان زاويه پيدا کند!!! قرارداد او تمديد نخواهد شد.!!! و در موارد ديگر از روحاني بعنوان پلي براي گذار به اصلاحات رفورميستي ياد مي کنند!!؟
بنظر نگارنده آنچه در قضيه بي سابقه خانم الهه راستگو و علي رغم هزينه سياسي سنگين داخلي و خارجي -که تعجب کارشناسان را در اين خودزني سياسي برانگيخته است- رخ داد؛ انتقال همين پيام بوده است؛ در واقع آنان اعتدال را فاقد هويت مستقل گفتماني دانسته و آنرا علي رغم ماهيت تفريطي و افراطي اصلاحات رفورميستي، قسيم و در طول اصلاحات مي دانند! و اجازه شکل گيري آن بعنوان يک جريان مستقل در عرض اصلاحات را نمي دهند چراکه اين امر بمنزله پايان حيات اصلاحات است و اين قدرت نمايي منحصر به فرد تاکتيکي!در عزل خانم راستگو از دو نهاد مدني اصلاح طلبان و مانور شديد رسانه اي را نشانه اي بر درستي اين ادعا و مالکيت و وابستگي مطلق دولت اعتدال به خود در نزد افکار عمومي مي دانند!و در صددند با اين انگاره سازي، اين امر را در اذهان نهادينه کنند.
امروز شايد طرفداران خوش نام و خوش سابقه دولت اعتدال در مقام پاسخ به ضرورت مرزبندي شفاف با اين طيف تندرو همان استدلال مير حسين موسوي را تکرار کنند:« ... كسانيكه ساختار شكن نيستند! و نظام و قانون اساسي را قبول دارند !و ميخواهند در داخل نظام كار كنند،! با آغوش باز روبرو شوند! و ما نميتوانيم از آنها بپرسيم كه چرا از ما حمايت ميكنيد.!!؟ولي گروه اصلي تصميمگيري ما يك حلقه بيشتر نيست !و ما براساس آن عمل ميكنيم » اما بايد بدانند بحکم قاعده استصحاب وجودي در مقام شک در انجام اين تکليف ضروري؛آزموده مردود را بالاخص در اين شرايط حساس آزمودن خطاست
دانلود...
ما را در سایت دانلود دنبال می کنید
برچسب : هفته نامه پژواک سخن,ميرحسين موسوي , مهدي کروبي,سیدمهدی حسینی, اصلاح طلبان تندرو,سيد محمد خاتمي, نویسنده : بهمن khoondel بازدید : 410 تاريخ : دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت: 0:15