مديريت از ديدگاه امام علي (ع)

ساخت وبلاگ

مديريت از ديدگاه امام علي (ع)

عباس رهبری

آشنايي مسؤلين و مديران با اصول مديرت آنها را جهت ايجاد محيط مناسب ، خود آگاهي ، خود سازي ، و الگو بودن براي كاركنان رهنمون مي كند . مطالعات نشان مي دهد عملكرد مديران متعهد ، با تجربه و متخصص با استفاده از اصول صحيح مديريتي ، محيطي كارآمدتر ايجاد مي كند . بايد دانست گرچه تخصص و تجربه حرفه اي از شرايط لازم براي مديريت است اما شرط كافي نيست و تنها داشتن تخصص چاره ساز نمي باشد ، بلكه بايد دانش مديريتي خود را با تجربيات علمي و ابتكاري توأم سازد تا بازدهي مديريتي او بيشتر شود . اكثر سازمانهاي ناموفق داراي مديريتهاي نا كارآمد و ضعيف بوده اند [2].

با اين وجود مديريت در زمان ما از جايگاه مطلوبي برخوردار نيست و در بسياري از موارد مديران مؤسسات فاقد ديد علمي هستند [3]. با اين وصف مي توان گفت تخصص ( دانش ، بينش ، كوشش ) و تجربه حرفه اي امري ضروري در مديريت مي باشد كه در امر تصميم گيري به مدير كمك مي كند . بايد دانست تصميم گيري يكي از امور مهم مديريتي و پر اهميت ترين وظيفة يك مدير مي باشد ، بعضاً افرادي ، مديريت و تصميم گيري را به عنوان يك مقوله تعريف كرده اند .گريفث [4]معتقد است كه تصميم گيري ، جوهر و عصاره كار مديريت است . برنارد [5]نيز معتقد است تصميم گيري فراگردي است كه از طريق سنجش ، محاسبه و انديشيدن بدست مي آيد . گرك [6] تصميم گيري را در قلب مديريت دانسته و معتقد است كه اين وظيفه در كانون فرآيند مديريت قرار دار د .

تقوي براي همه كس لازم است و براي كساني كه متصدي امور كشور هستند ، لازمتر ( امام خميني ره )[1]

اما مديريت خود داراي تعريفي مناسب و مشخص كنندة فعاليت فرد مدير مي باشد و افراد زيادي در اين خصوص به تعريف و توضيح آن پرداخته اند و مي توان گفت مديريت به كارگيري موثر و كار آمد منابع مادي و انساني در برنامه ريزي ، سازماندهي ، بسيج منابع و امكانات ، هدايت و كنترل است كه براي دستيابي به اهداف سازماني و بر اساس نظام ارزشي مورد قبول ، صورت مي گيرد [7].

تعريف مذكور ، پنج قضيه اساسي ذيل را از زير بناي مفاهيم كلي نظري و عملي ( فني ) مديريت است در بردارد:

1) مديريت يك فرايند [8]است .

2) مفهوم نهفتة مديريت ، هدايت تشكيلات انساني است .

3) درمديريت موثر ، تصميمات مناسب گرفته مي شود و نتايج مطلوبي حاصل مي آيد .

4) مديريت كارا ، به تخصص و مصرف مدبرانه منابع مي گويند .

5) مديريت بر فعاليتهاي هدفدار تمركز دارد [9]

بدون شك تدبير ، سياست و مديريت جامعة بشري سر آغاز كار پيامبران الهي بوده است و دعوت به اطاعت از خداوند تبارك و تعالي و تسليم در برابر دستورات خداوند در مقابل حكومتهاي طاغوت ، مقابله با فساد و فحشاء در ابعاد فردي و اجتماعي و برقراي عدالت از جمله اصول مشترك برنامه رسالت انبياء الهي و مكاتب توحيدي مي باشد .

خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد : در ميان هر ملتي پيامبري فرستاديم تا مردم را به پرستش خداي يگانه و اجتناب از طـاغوت دعــوت كند [10]. ما پيامبران را با دلايل روشن فرستاديم و كتاب و ميزان به ايشان داديم تا مردم بر قسط و عدل پا بر جا شوند و آهن را كه موجب هراس متجاوزان بوده و داراي منافعي براي مردم است نازل كرديم [11].

سيرة رسول مكرم اسلام حضرت محمد (ص) در زمان تصدي ايشان بر امت اسلامي الگويي پر بار براي مديران ما مي باشد و در نهج البلاغه امام متقين علي (ع) نيز در فرمان تاريخي خود به مالك اشتر نخعي ، اصول مديريت اسلامي را به ايشان گوشزد نموده كه اگر به اساس تفكرات مديريتي در عصر حاضر به نامة امام (ع) به مالك اشتر نخعي نگاهي بيندازيم [12]مي توان آنرا به حق جامعترين دستور و منشور براي سياست و مديريت و ترسيم اصول اساسي و ويژگيهاي مديريت اسلامي دانست [13]كه در اينجا به پاره اي از اين موارد مي پردازيم .

در اين فرمان دستورات متناسب با سازمانهاي اسلامي بيان شده است كه عبارتند از :

حاكميت خدا و وحدت فرماندهي

اولين اصل در زمينة حكومت و مديريت پذيرش فرماندهي خداوند ، بندة او بودن و خدا ترسي است به طوري كه در جاي جاي دستورات امام (ع) نام خدا و رضاي او به وضوح ديده مي شود وآنجا كه مي فرمايند : اين دستوري از بندة خدا به مالك ، و امر ميكند او را به تقواي الهي و برگزيدن فرمان او و پيروي از آنچه كه در كتابش امر فرموده است [14].

در اينجا به افراد مي گويد اگر در نظام الهي اسلام ، مديريتي را قبول مي كنيد و داراي پست و مسئوليتي مي شويد ، در پيشگاه خداوند مسئول و پاسخگو خواهيد بود و بايد خدا ترس و با تقوا باشيد و اين مقام و مسئوليت شما را از خدمت به خلق غافل نكند . فرد را به وحدت و فرماندهي در قالب اصل حاكميت خداوند و تبعيت از او فرا مي خواند .

مردم داري و مهرباني با مردم

يكي ديگر از اصول مهم مديريتي ، مردم داري و مهرباني با مردم است زيرا كلية ساختار و نظم اداره يا سازمان و به طور كلي تشكيلات ايجاد شده جهت رفاه مردم بوجود آمده است و مدير مدبر ، با ايمان ، خداپرست بايستي با مردم مهرباني و مدارا كند و در برخورد با مردم و كاركنان از اصول و قوانين اسلامي استفاده نمايد . امام (ع) در اين مورد فرموده اند : و مهرباني و خوش رفتاري و نيكويي با رعيت را در دل خود جاي ده ، مبادا با آنان چون جانور درنده باشي و خوردنشان را غنيمت شماري زيرا كه مردم دو دسته اند يا مسلمانند و برادر ديني تو و يا انسانند و در خلقت همانند تو [15]. اين اصل توصيه مي كند مدير مردم دار و مهربان باشد و نه تنها با مسلمين بلكه با غير مسلمان نيز بايستي برخورد شايسته داشت .

عدالت بر اساس حق

يكي ديگر از اصول مديريت پيروي از حق و عدالت ورزي است و اين مورد از امور مشهود در دوران خلافت امام(ع) است ايشان چنان در امور حق و عدل قاطعانه برخورد نموده اند كه زبانزد عام و خاص مي باشند و به مالك بيان نمودند فرقي بين آشنا و فاميل و دوست و سفارش شده قرار نداده و بين مسلمان و غير مسلمان تبعيض قائل نشو به طوري كه همة افراد از مواهب حكومت عدل برخوردار باشند در فرمان خود مي فرمايند : حق را براي آنكه شايسته است از نزديك يا دور ( خويش و بيگانه ) اجرا كن [16]و يـا در جاي ديگر مي فرمايند : و نيكوتـرين چيزي كـه حاكمان را خشنود مـي سازد بر پا داشتن عدل و دادگري در شهرها و آشكار ساختن دوستي رعيت است [17].

تغافل در برخورد با مردم و چشم پوشي بزرگوارانه

يكي ديگر از اصول مديريت در برخورد مناسب با مردم ، رعايت تغافل با مردم مي باشد . زيرا انسانها به دلايل مختلف در معرض خطا و اشتباه قرار دارند و خود امام(ع) در برخورد با مردم گذشت داشت و در مقابل بعضي از اشتباهات و خطاهاي آنان خود را به تغافل مي زد و به مالك نيز بيان نموده اند : مردم از پيش گرفتار لغزش و خطا بوده و به سببهايي بد كاري به آنها روي آورده است ، به عمد يا به سهو دچار لغزش مي شوند پس اگر پيش آمدي آنها را به سهو به بد كاري وا داشت نبايد به ايشان بخشش و عفو روا نداشت ( تغافل ) با بخشش و گذشت خود آنان را عفو كن ، همان طور كه دوست داري خدا با بخشش و گذشت تو را بيامرزد [18]. بر مبناي اين دستور امام (ع) مدارا و چشم پوشي بجا از كارهاي مردم از اصول يك مديريت صحيح است كه با رفتار انساني اجين مي گردد.

انصاف و ميانه روي در حق

انصاف را مي توان به رفتار مناسب با زير دستان بر مبناي قوانين و مقررات ، از روي حق و عدل معني كرد . امام انصاف را نه تنها مبناي رفتار مديران با مردم بلكه اصل مبناي رفتار او را با خداوند مي داند.در اين ارتباط به مالك مي گويد : با خدا به انصاف رفتار كن ( اوامر او را به كار گير و از نواهي او بپرهيز ) ، از جانب خود و نزديكان خود در بارة مردم انصاف را از دست مده [19]. و نيز مي فرمايد : پس رنج كار هر يك از آنان را براي خودش بدان و رنج كسي را به ديگري نسبت نده و بايد در پاداش دهي به او هنگاميكه كارش تمام مي شود كوتاهي ننمايي و بزرگي كسي تو را بر آن ندارد كه رنج و كار كوچك كسي را بزرگ شماري و پستي كسي تو را وا ندارد كه رنج و كار بزرگش را كوچك شماري [20]. بر مبناي اين دستورات مدير بايد با رعايت انصاف به زير دستان كمك كند .

منافع اكثريت را بر منافع اقليت ترجيح دادن

يكي ديگر از اصول مديريت ، منافع عمومي را بر منافع فردي ترجيح دادن است ، بدين صورت كه نبايد به خاطر فردي منافع عمومي و مصالح سازماني را فدا نمود . امام(ع) در اين باره مي فرمايند: كاري كه بايد بيش از هر چيزي دوست داشته باشي ميانه روي در حق ، همگاني كردن آن و دادگري است كه بيشتر موجب خشنودي رعيت مي گردد زيرا خشم همگاني ، رضا و خشنودي چند تن را پايمال مي سازد و خشم چند تن در برابر خشنودي همگان اهميت ندارد [21].

نظارت و ارزيابي بر عملكرد

تأكيد بسيار زيادي به مديران دستگاههاي اجرايي است كه بر اعمال و كار كاركنان نظارت داشته و ارزيابي مستمري از آنها بنمايند . امام نيز مي فرمايند : پس در كارهايشان ( عمال و كار گزاران ) كاوش و رسيدگي كن و بازرسهاي راستكار و وفادار بر آنان بگمار ، نبايد نيكو كار و بد كار نزد تو به يك پايه باشند كه اين امر نيكو كار را از نيكو كاري بي رغبت و بد كاران را به بدي وا مي دارد و هر يك از ايشان را به آنچه كه گزيده است جزا بده [22].

انتخاب فرد لايق

يكي از مهمترين مسائل فعلي مديريت در جهان امروز و بخصوص در كشور ما نحوة انتخاب افراد توسط مديران ارشد است ، آنان با عزل و نصب مديران و زيردستان خود بر مبناي اعمال سليقه ، آزمايش و خطا و عدم تبعيت از ملاكهاي علمي و منطقي باعث شده اند افراد نا كار آمد در مشاغل حساس قرار بگيرند . امام(ع) به مالك مي گويند : پس در حال نويسندگانت ( كارگزارانت ) بنگر و بهترين ايشان را به كارهايت بگمار [23]چون آنان را ( كارگزاران ) تجربه و آزمايش نمودي به كار گمار [24]. در اينجا امام(ع) تاكيد دارند با رعايت معيار و ملاك آزمودن ، افراد را به كار گمار نه اينكه بكار گماري و بعداً بررسي كني و نيز فرمودند : براي انجام كارها از نيروهايت كساني را بگمار كه براي خدا و رسول پند پذيرند و پاكدل تر ، خردمند تر ، بردبارتر، و مهربانتر، …… باشند [25].

امام با اين بيان تأكيد مي كنند بايد براي انتخاب مدير ملاكها و معيارهاي مناسب تعريف تا گزينش و انتخاب افراد شايسته تر بهتر صورت گيرد .

تقسيم كار

از ديگر امور مربوط به يك مدير مدبر و لايق تقسيم كار است جهت انجام ساده تر و بهتر كارها امام(ع) در اين مورد مي فرمايند : براي هر كاري از كارهايت رئيس و كارگرداني از نويسندگان قرار بده كه بزرگي كارها او را مغلوب و ناتوان نسازد و هر گاه در آنان عيبي باشد و تو از آن غافل باشي تو را به آن بدي مي گزينند ( يعني تو بايد پاسخگو باشي ) [26]اين تاكيدها از طرف امام(ع) در خصوص تقسيم كار بر اساس توان و تخصص در پيشبرد امور و ارائه خدمات بهتر به مردم مي باشد .

حقوق و پرداخت پاداش

در دنياي مديريت امروز پرداخت حقوق و پاداش مناسب به كاركنان حرف اول را مي زند ، و زماني مي توان از يك فرد متخصص ، مدبر ، لايق و متعهد كار مناسب خواست كه حقوق و پاداش او نيازهاي زندگي او را مرتفع و رضايت شغلي او را فراهم كند . در غير اين صورت نمي توان رشدي در كار و پيشبرد آن را در نظر گرفت . امام(ع) در اين باره مي فرمايند : پس جيره و خواروبارشان را فراوان ده كه اين كار آنان ( كاركزاران ) را به اصلاح خودشان توانا كرده و بي نياز گرداند [27]و آنقدر به قاضي بده و زندگي او را فراخ ساز كه عذر او از بين برود و نيازش به مردم با آن بخشش ( حقوق مكفي ) كم باشد [28].

ويژگيهاي يك مدير در اسلام

انتخاب يك مدير لايق با توجه به نامة امام(ع) به مالك اشتر مي تواند دقيق صورت پذيرد و براي انتخاب مي توان خصوصيات ذيل را لحاظ كرد .

الف ) ويژگيهاي مناسب كه در شأن و منزلت يك مدير اسلامي است .

1) مدير خود را بندة خدا دانسته ، خدا ترس و متقي باشد .[29]

2) مدير بايد نفس خو را از شهوات و خواهشهاي نفساني تزكيه كند .[30]

3) مدير به دل ، دست و زبان ياري گر دين خدا باشد .[31]

4) مدير بايد با مردم ، مهربان ، خوش رفتار و نيكو باشد . [32]

5) مدير بايد عادل ، ميانه رو در حق بوده و منافع عوام را بر منافع خواص ترجيح دهد .[33]

6) مدير بايد بين نيكو كار ، و بد كار تفاوت گذاشته با راستگويان همنشين باشد.[34]

7) مدير بايد پند پذير ، راست گفتار ، درست كردار و بردبار بوده و در مقابل زورگويان سختگير باشد .[35]

8) مدير بايد بر كار كارگزاران نظارت دقيق داشته باشد .[36]

9) مدير بايد در گزينش و بكارگماري كارگزاران بر اساس تجربه و آزمون عمل نمايد .[37]

10) مدير بايد از امور بازرسي داشته و براي بازرسي افراد صالح بگمارد .[38]

11) مدير بايد برنامه ريزي داشته باشد و كار امروز را به فردا نيندازد .[39]

12) مدير بايد وفاي به عهد داشته باشد .[40]

ب) ويژگيهاي نامناسب كه در شأن و منزلت يك مدير اسلامي نيست

1) مدير بايد از كبر، خودپسندي و برابر دانستن خود با خدا بپرهيزد .[41]

2) مدير بايد در رفتار با مردم از ستمگري و درنده خويي بپرهيزد[42]

3) مدير بايد از همنشيني با كساني كه به گفتن زشتي هاي مردم اصرار دارد بپرهيزد .[43]

4) مدير بايد از افراد بخيل ، ترسو و حريص بپرهيزد.[44]

5) مدير بايد از افراد متملق و كساني كه در گناه اشرار و ستمگران شريك بوده اند بپرهيزد .[45]

6) مدير بايد از شكستن سنتهاي حسنه بزرگان و پيشينيان بپرهيزد .[46]

7) مدير بايد از جنگ طلبي ، خونريزي و بي عدالتي پرهيز نمايد .[47]

8) مدير بايد از خود پسندي ، منت گذاشتن و بزرگ نمايي كارهاي كوچك پرهيز نمايد .[48]

9) مدير بايد از عجله و شتاب زدگي پرهيز نمايد .[49]

10) مدير بايد بر زبان خود مسلط بوده و هنگام خشم از تصميم گيري پرهيز نمايد .[50]

11) مدير بايد در عزل و نصب كارگزاران از آزمايش و خطا بپرهيزد .[51]

خلاصه اينكه آنچه در اين مختصر مي توان در بارة انتخاب مدير در نظام اسلامي مطرح كرد اين است كه در مكتب اسلام بر خلاف ديگر مكاتب ارزشها نسبي نيست و زمان و مكان در تبديل مفاهيم ارزشي دخيل نيستند . اين امر از آنجا ناشي مي شود كه واضع ارزشها در مكتب اسلام تعقل ناقص بشري نيست و واضع آن خداوند است كه مطالب را به رسول گرامي اعلام و ايشان نيز دستورات را به اصحاب عرضه داشته و انتقال اين دستورات بوسيله كتاب ، سنت بوده و ما نيز بايد بر اساس كتاب ، سنت ، اجماع ، و عقل دقيقاً مطالب را دريافت داشته و در امور زندگي خود به كار گيريم و يك نمونه بارز آن انتخاب مدير است كه مي تواند جامعه اسلامي را با دستورات بيان شده به سوي هدف والاي خود سوق دهد .[52]

اميد است اين نوشته براي آشنايي مديران جهت انتخاب نيروهاي مناسب مفيد باشد و گامي موثر براي رشد فضايل اخلاقي آنان بكار رود و هدف مديريت در نظام اسلامي كه همانا خدمت به مردم و حضور با مردم و در ميان مردم بودن جهت رضايت خداوند متعال است تحقق يابد.

انشاالله

عباس رهبری

منابع مورد استفاده

1) قران كريم

2) اصول مديريت / علي رضائيان – تهران سازمان مطالعه و تدوين كتب درسي علوم انساني دانشگاهها ( سمت ) 1378

3) سياست و مديريت از ديدگاه امام علي (ع) ، تقي رهبر ، انتشارات تبليغات اسلامي ، 1366

4) سيد عباس زاده ، مير محمد ، لزوم توجه به مديريت آموزشي در نظام آموزشي ايران ، فصلنامه مديريت در آموزش و پرورش شماره2

5) صحيفه نور ، ج 17 ، ص 9

6) فصلنامه مديريت در آموزش و پرورش شماره 32

7) لاكت جان ، مديريت اثر بخش ، ترجمه سيد امين الله علوي ، مركز مديريت آموزش مديريت دولتي ، 1373

8) مديريت و رهبري آموزشي ، سيد محمد مير كمالي ،‌نشر رامين 1374

9) نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، نامه 53 ،ص 1035،ص991، نوبت چهارم ، 1378 ، انتشارات فقيه

دانلود...
ما را در سایت دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : بهمن khoondel بازدید : 916 تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1391 ساعت: 4:43